شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۴

اقتصادی

از لیلا اوتادی تا مژده لواسانی؛ چرا سلبریتی‌ها شاعر می‌شوند؟

از لیلا اوتادی تا مژده لواسانی؛ چرا سلبریتی‌ها شاعر می‌شوند؟
پیام آذری - با حذف وزن و قافیه از شعر فارسی، بسیاری شعر گفتن را به‌مثابه امری ساده و همگانی تلقی کردند و این مسئله باعث شد تا در طول ...
  بزرگنمايي:

پیام آذری - با حذف وزن و قافیه از شعر فارسی، بسیاری شعر گفتن را به‌مثابه امری ساده و همگانی تلقی کردند و این مسئله باعث شد تا در طول چند دهه اخیر با خیل عظیمی از نوشته‌های شعرنما روبه‌رو باشیم.

طبیعی است که در یک جامعه آزاد، همه افراد حق دارند که بنویسند و حتی از این نیز بیشتر، هرچه را که دوست دارند بنویسند. با پذیرش این مسئله، پذیرش مسئله دیگری نیز اجتناب‌ناپذیر به‌نظر می‌رسد و آن هم اینکه: دیگران نیز حق دارند نقد کنند و هرطور که دوست دارند هم نقد کنند.
به‌تازگی تصاویری از نشست رونمایی از کتاب مژده لواسانی در فضای مجازی منتشر شده است. تصاویر منتشرشده حاکی از آن است که عده زیادی از اهالی رسانه نیز در آیین رونمایی از کتاب شعر خانم لواسانی حاضر شده‌اند؛ طبیعتا این اتفاق با حواشی به‌نسبت زیادی نیز روبه‌رو بوده است.
مژده لواسانی پیش‌از این نیز آثار دیگری را به چاپ رسانده است. بااین‌حال، با انتشار کتاب جدید او، تعدادی از مردم با یادآوری تجربه‌های مشابهی که دیگر چهره‌های مشهور در حوزه چاپ کتاب شعر داشته‌اند، به این مسئله واکنش نشان داده‌اند. چنان‌که می‌دانیم، پیش‌از لواسانی هم افرادی مانند بهاره رهنما و لیلا اوتادی و... با حواشی مشابهی دست‌وپنجه نرم کرده بودند.
اگر بخواهیم با دید بازتری به مسئله نگاه بکنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که ما در کشوری زندگی می‌کنیم که در آن و در طول قرن‌ها، شعر به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین هنرها با رگ‌‍وپِی مردم آمیخته شده است. طبیعی است که در چنین کشوری، بسیاری از مردم به شعر علاقه‌مند بوده و یا حتی به اصطلاح، طبع آن را نیز داشته باشند. باوجوداینکه در سال‌های گذشته و بنابه دلایل بسیاری، آموزش ادبیات در ایران با مشکلات اساسی روبه‌رو بوده است، اما باز هم شعر از زندگی مردم ایران رخت برنبسته و مردم ایران همچنان در ناخودآگاه خود با شعر آمیختگی دارند. بااین‌حال، چرا همچنان خبر انتشار یک کتاب شعر می‌تواند حاشیه‌ساز باشد؟
اول: دشمن طاووس آمد پَر او
به‌هرحال شهرت باوجوداینکه مزایای خودش را دارد، در بسیاری از مواقع نیز می‌تواند به ضرر صاحبش تمام بشود. طبیعی است که وقتی چهره معروفی دست به چاپ کتاب می‌زند، واکنش‌ها به‌شکل طبیعی بیشتر از حد معمول باشند. ازاین‌گذشته، چه‌بسا که در بسیاری از مواقع اصلا انگیزه انتشار کتاب هم همین باشد.
یکی از مسائلی که با همین مسئله شهرت در ارتباط است، این است که بسیاری از افراد مشهوری که تا به امروز اثری را منتشر کرده‌اند، با تکیه بر همین شهرت دست به این کار زده‌اند. با یک نگاه ساده می‌توانید ببینید که از قضا، مثلا مراسم رونمایی از کتاب یک شاعر کارکشته و حقیقی با چه میزان از استقبال روبه‌روست. درحالی‌که مراسم رونمایی از کتاب بسیاری از سلبریتی‌های غیرمتخصص با حضور چندین‌وچند چهره فرهنگی همراه است، شاعران حقیقی جامعه هرگز از چنین نعمتی برخوردار نیستند و چه‌بسا که اصلا خبری از انتشار کتاب آن‌ها نیز به گوش کسی نرسد. در چنین شرایطی ممکن است که این مسئله از نگاه عده‌ای به‌عنوان سواستفاده از شهرت تعبیر شود.
دوم: قبول خاطر و لطف سخن خداداد است
مسئله دیگری که اصلی‌ترین مسئله در واکنش‌های منفی به اشعار سلبریتی‌ها است، سطح کیفی سروده‌های این افراد است. همان‌طور که گفته شد، ما در کشوری زندگی می‌کنیم که در حوزه ادبیات چهره‌هایی دارد که مشابه آن‌ها را در کمتر نقطه‌ای از جهان می‌توان دید. در چنین کشوری، نمی‌توان به‌سادگی نام شاعر را بر هرکسی نهاد. سطح کیفی بسیاری از آثار چهره‌های غیرادبی و معروف ایران، بسیار نازل‌تر از آن است که بتوان به آن‌ها شعر گفت.
با حذف وزن و قافیه از شعر فارسی، بسیاری شعر گفتن را به‌مثابه امری ساده و همگانی تلقی کردند و این مسئله باعث شد تا در طول چند دهه اخیر با خیل عظیمی از نوشته‌های شعرنما روبه‌رو باشیم. این مسئله رفته‌رفته در اقشار مختلف جامعه ایران نیز نفوذ کرد و کار به جایی رسید که هرکس که در خلوت خودش و برای خودش دلنوشته‌ای نوشت، این دلنوشته‌ها را شعر تلقی کرد و در اختیار عموم قرار داد. بااین‌حال طبیعی است که زمانی که یک چهره معروف در چنین دامی بیفتد، سروصدای بیشتری هم به‌پا کند.
سال‌ها دور خودش می‌چرخید
تا نگاهش بکنی!
مثل من
عاشق بود!
ساعت دیواری...
این یکی از شعرهایی است که لیلا اوتادی در کتابی به نام «در بهشتی که کلاغی نیست، مترسک هم نیست» منتشر کرده است. نگفته پیداست که نام این خطوط هر چیزی می‌تواند باشد مگر شعر و اگر شعر همچین چیزی است، همه مردم جهان احتمالا شاعر هستند.
ای کاش می‌افتاد
آن سیب از دستت...
ای کاش می‌غلتید و می‌آمد به‌سوی من
ای سیب سرخ وسوسه
ای آبروی من
من عاشقی را دوست دارم
بگذار مهربان باشم
هر چند به چشم این و آن
نقش بد داستان باشم
این هم نثر دیگری است که لیلا اوتادی آن را شعر تلقی کرده و منتشر کرده است. این سطور به‌خودی‌خود گویا مسئله هستند و به‌نظر می‌رسد که چندان نیازی به سخن بیشتری نباشد.
به باران فکر می کنم گونه هایم خیس می شوند
به تو فکر میکنم باران می بارد
من جادوگر نیستم
تو اما معجزه ای ...
این هم نمونه‌ای از نثرهای شعرمانند خانم بهاره رهنماست.
دراین‌بین باید اعتراف کرد که نوشته‌های مژده لواسانی باوجوداینکه چندان نوشته‌های متفاوتی نیستند، اما به‌مراتب از نوشته‌های رهنما و اوتادی پیشرفته‌ترند.
دست‌هایم را به دیوار می‌کشیدم
نقش می‌بستی بر خیابان‌های شهر
واز هر خیابان که می‌گذشتم
کوچه کوچه در من گم می‌شد
حق با تو بود، درد مسری است
توده سیاه مغزت چون مهی به شهرهایم رسیده است
خواستم در آغوشت بگیرم اما
دست‌هایم در تو دفن شده بود


نظرات شما