پیام آذری- هر چند سرنوشت زندگی و دست روزگار جذامیان باباباغی را از زندگی دنیوی و
لذت در کنار هم بودن با مردم عادی محروم کرده است، اما این بی مهری روزگار
هرگز آنها را از معنویت و رویا پردازی های عاشقانه و عارفانه دور نکرده
است؛ چه بسا همین روحیات و اعتقادات دینی و مذهبی، آنها را همچنان سرپا نگه
داشته و به رغم تعدد مشکلات هرگز در برابر سختی های ناشی از جذام سر خم
نکرده اند.
" الیاس خدایی" یکی از 100 بیمار جذامی ساکن در مجتمع درمانی باباباغی تبریز
است که هم شاعر و هم حافظ 25 سوره قرآن کریم است و با اینکه جذام بخشی از
اعضای بدنش را فرا گرفته و با نقص عضو مواجه است، اما روحیه ای به مراتب
زنده تر و پویاتر از بسیاری افراد سالم جامعه دارد.
او برخورداری از این روحیه را ناشی از معنویت و انس با قرآن و اهل بیت
(ع) می داند و معتقد است: جذام هرگز در طول زندگی پر مشقت و سخت او، خللی
در بارورتر کردن اعتقادات و تعمیق باورهای دینی اش نداشته است.
خدایی با 87 سال سن یکی از مسن ترین جذامیان ساکن در باباباغی است که
روزگارش را با گردش در باغ، مسجد، قرآن خواندن و سرودن شعر، بازی و تفریح
با نوه هایش سپری می کند و از اینکه خداوند چنین نعمت هایی را برایش ارزانی
داشته، بسیار خرسند و راضی است.
خدایی با 87 سال سن یکی از مسن
ترین جذامیان ساکن در باباباغی است که روزگارش را با گردش در باغ، مسجد،
قرآن خواندن و سرودن شعر، بازی و تفریح با نوه هایش سپری می کند و از اینکه
خداوند چنین نعمت هایی را برایش ارزانی داشته، بسیار خرسند و راضی است.
وی داستان زندگی خود را چنین توصیف می کند: در سال 1347 که حدود 32 سال
سن داشتم متوجه بیماری جذام شدم، در یکی از روستاهای نزدیک تبریز ساکن
بودیم که با اصرار اهالی روستا و خانواده به دلیل شیوع بیش از حد و مسری
بودن جذام در آن دوره، به باباباغی آورده شدم.
خدایی ادامه می دهد: ابتدا از ناحیه صورت و سپس 2 دست و پاها جذام بدنم
را درگیر کرد و در آن سال ها با تلاش و زحمات خستگی ناپذیر کادر درمان و به
خصوص پزشک فقید دکتر «محمدحسین مبین» و تعدادی از پرستاران ایرانی و
فرانسوی، بهبود نسبی حاصل شد، اما شاید برای ممانعت از صدمات دیر شده بود،
چون تعدادی از انگشتان دست و پایم را از دست دادم.
وی که محروم از سواد خواندن و نوشتن است، درباره نحوه حفظ تعدادی از
سوره های قرآن، می گوید: من از نعمت سواد بی بهره ام، چون در آن دوران سخت و
محرومیت موجود در روستا و سپس باباباغی هرگز کسی به فکر مدرسه رفتن و سواد
نبود، به خاطر اینکه جذام تمام زندگی ما را درگیر کرده بود، فرصتی برای
آموختن نداشتیم.
خدایی اضافه می کند: عشق و علاقه موجب شد به تدریج و در گذر زمان با
شنیدن آیات قرآنی از رادیو و سایر دوستان، نسبت به حفظ تعدادی از سوره ها
اقدام کنم و با وجود کهولت سن هنوز هم به شدت دنبال حفظ بیشتر آیات قرآنی
هستم.
وی نقش پیرمردان و پزشکان قبلی مجتمع باباباغی را در حفظ سروده های
قرآنی موثر دانست و گفت: سال های جوانی عمرم با ممارست بیشتر از کمک این
عده بهره مند شده و قرآن را فرا گرفتم که تعدادی از آنها فوت کرده اند و
همیشه و همواره برای آمرزش روحشان دست به دعا هستم.
خدایی که مدیریت تنها مسجد مجتمع باباباغی را نیز بر عهده دارد، بیشتر
اوقاتش را این محل می گذراند و وجود این محل مقدس را موجب تقویت روحیه و
انس بیشتر اهالی با مسجد،منبر، دعا و نیایش تلقی می کند.
او می گوید: در حال حاضر تعدادی از نوه های جذامیان همراه پدر و
مادرهایشان هر از گاهی به باباباغی می آیند و تعدادی هم در همین محل زندگی
می کنند که در مسجد برای آنها قرآن یاد می دهم و از این کار خود بسیار
خوشحالم.در حال حاضر تعدادی از نوه
های جذامیان همراه پدر و مادرهایشان هر از گاهی به باباباغی می آیند و
تعدادی هم در همین محل زندگی می کنند که در مسجد برای آنها قرآن یاد می دهم
و از این کار خود بسیار خوشحالم.
وی که دارای سه فرزند سالم و پنج نوه است، از زندگی شخصی خود ابراز
رضایت کرده و اضافه می کند: خدا را بسیار شاکرم که فرزندان سالم و نوه های
عزیز و محترمی به من عطا کرده است و شب و روز به همین خاطر سجده شکر به جا
می آورم.
این جذامی کهنسال که دستی در شعر و شاعری دارد، بیشتر مضامین دینی و
مذهبی را دنبال کرده و در قالب های دو بیتی و رباعی و به خصوص در ادبیات
ترکی آذربایجانی در قالب " بایاتی " می سراید.
خدایی می گوید: بیشتر بایاتی می سرایم و در کنار آن اشعار و دو بیتی های
دیگر شاعران را با شنیدن حفظ کرده ام، چون سیر در عالم شعر و شاعری را
دوست دارم و آنرا برای دوری از شرایط سخت جذام مفید و موثر می دانم.
وی از عروس خود که باهم در یکی از خانه های سازمانی مجتمع باباباغی
زندگی می کند، ابراز رضایت کرده و با اشاره به زحمات بی حد و حصر عروس
جوانش، اضافه می کند: او همواره مونس و همدم من بوده و مراقبت از من را بر
عهده دارد که بسیار سپاسگذارش هستم.
خدایی با اشاره به اینکه نمی تواند بنویسد، می گوید: گاهی اوقات اشعاری
که می سرایم توسط عروسم ضبط می شود تا پس از مرگم خاطره ای باشد و ....
جذامی حافظ قرآن و شاعربا تاکید بر نقش اصل معنویت در زندگی افراد سالم و
بیمار، چنین می گوید: در 55 سالی که در باباباغی ساکن هستم، قرآن و معنویت
به من آموخت که برخلاف تصور اولیه و سال های جوانی، اینجا آخر خط نیست.
باباباغی» در زمان قاجاریه با توجه به اینکه تبریز در آن دوره ولیعهد نشین
بود، تفرجگاه و شکارگاه ولیعهدهای آن زمان بود، تا اینکه در سال 1312 توسط
وزارت بهداری وقت خریداری و بیماران جذامی را که تا آن تاریخ در «آرپا دره
سی» واقع در جاده تبریز-اهر ساکن و وضع اسفباری داشتند، با ساخت تعداد 40
اتاق کاهگلی به باباباغی انتقال و در آنجا اسکان داده شـدند.
با گذشت زمان و با مطرح شدن وضع بیماران جذامی در جامعه و زیر فشار
افکار عمومی حاکمیت وقت مجبور شد به وضع بیماران جذامی بیشتر رسیدگی کند،
تا اینکه در سال 1342 سازمان حمایت از جذامیان تشکیل می شود و تولیت و
مدیریت جذامیان را به عهده گرفته و امکاناتی برای جذامیان در نظر گرفته می
شود و تعدادی ساختمان خدماتی و درمانی در باباباغی ساخته می شود.
بعد از انقلاب اسلامی و در اجرای سیاست های حمایتی از اقشار مستضعف
امکانات رفاهی و درمانی و پشتیبانی در جهت رفاه حال و حمایت از ساکنان
باباباغی گسترش می یابد و جیره غذایی مرتب و کامل، احداث ساختمان های رفاهی
از جمله حمام 20 نمره ای زنانه و مردانه، تکمیل سالن اجتماعات، ساخت
کتابخانه عمومی، اجرای طرح انتقال آب مشروب از شهر، انتقال گاز شهری، ساخت
مرکز مخابرات، آسفالت جاده دسترسی، روشنائی محوطه، استخدام رسمی و به
کارگیری 50 نفر از فرزندان سالم بیماران در همین مجموعه ایجاد شد.
این مرکز دارای 100 هکتار عرصه با زیربنای 30 هزار مترمربعی است و به 2
صورت آسایشگاهی و بستری اداره می گردد و دارای بخش های پاراکلینیکی
بیمارستان شامل درمانگاه عمومی، داروخانه، رادیولوژی، آزمایشگاه، درمانگاه
های زنان و زایمان، چشم پزشکی، دندانپزشکی، گوش و حلق و بینی و دندانپزشکی
است.
http://www.Azari-Online.ir/Fa/News/619188/داستان-زندگی-حافظ-قرآن-و-شاعر-جذامی؛-جذام-آخر-خط-نیست