پیام آذری
برژیت باردو: از ترک شدن وحشت دارم/ اولین کسی بودم که سدهای اجتماعی را شکستم
پنجشنبه 23 اسفند 1403 - 18:02:27
پیام آذری - به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در زمستان 52 که خبرنگاری برای گفت‌وگو با برژیت باردو (زاده 28 سپتامبر 1934- مهر 1313) بازیگر و مدل فرانسوی به خانه ییلاقی‌اش در فرانسه رفت، او 39 ساله بود و در اوج شهرت. هوادارانش او را «ب ب» (B.B) می‌خواندند و اکثر دختران جوان دوست داشتند جایش باشند. این در حالی بود که برژیت در زندگی شخصی‌اش چندان خوشبخت نبود، سه ازدواج بی‌سرانجام را پشت سر گذاشته بود و هنوز امید داشت عشق واقعی زندگی‌اش را پیدا کند.
متن گفت‌وگوی آن خبرنگار که البته از اسم و رسمش چیزی نمی‌دانیم توسط میترا لاویان ترجمه و روز اسفند 52 به شرح زیر در «زن روز» منتشر شد:
روز گرفته و کسل‌کننده‌ای بود. ما در کلبه برژیت باردو در «مری پل» واقع در کوه‌های ساووآی فرانسه مهمان بودیم. در تمام مدت صرف غذا «ب ب» مثل یک مهماندار خوب اصرار می‌کرد که باز هم از غذا برداریم و مواظب بود که کسی بدون غذا نماند. قهوه را سر میز خوردیم... «ب ب» این‌طور می‌پسندد، چون بدین ترتیب می‌تواند مدت بیشتری کنار آن‌ها که دوست‌شان دارد بماند.
حالا سایر میهمان‌ها سالن را ترک کرده‌اند و من «ب ب» تنها هستیم. برژیت روبه‌روی من نشسته است. او رفته‌رفته به 40 سالگی نزدیک می‌شود و دیگر آن زن بچه‌صفت که به خواب مردان می‌آمد نیست. دیگر در حرکات و صدای او عشوه و ناز وجود ندارد.
دو ورق کاغذ از کیفم درآوردم که مطالعه‌ای در مورد طالع و دست‌خط «ب ب» بود. تجزیه و تحلیل دست‌خطش را برایش خواندم و او کم و بیش با آن موافق بود تا این‌که گفتم: «این خانم جوان به نظر کمی حسود می‌رسد» و «ب ب» اضافه کرد: «کمی نه، خیلی حسود هستم. من به زنان دیگر حسادت نمی‌کنم. آن‌ها کمتر از هر چیز مرا می‌ترسانند، زیرا برای مبارزه با آن‌ها و شکست دادن‌شان کاملا مجهز هستم؛ اما من نسبت به گذشت زمان حسود هستم، نسبت به وقتی که مرد مورد علاقه‌ام در کنار نباشد، چون گذشت زمان جبران‌ناپذیر است.»
به خواندن نوشته‌هایم ادامه دادم: «وقتی موضوع عشق مطرح باشد این خانم جوان تسلیم‌نشدنی است.» بریژیت به جلو خم شد و گفت:
- بله این درست است، کاملا تسلیم‌نشدنی. من به معنای واقعی کلمه با مرد مورد علاقه‌ام زندگی و با کمال میل با او ازدواج می‌کنم. من عاشق زندگی کردن هستم. همه چیز آن جالب است. شوهر سومم «گونتر ساش» را با همان دقتی که در مورد شوهر اولم «روژه وادیم» به کار بردم انتخاب کردم. در نظر من برای شوهر بودن کافی نیست کارخانه‌های متعدد، قایق تفریحی، و اسم و رسم داشت. هر دفعه که در ازدواج شکست می‌خورم با خود می‌گویم دفعه دیگر درست می‌شود. لحظه‌ای که احساس کنم ازدواجم به راه غلط افتاده است آن را به هم می‌زنم.
اولین امتیازی که در یک مرد می‌جویی چیست؟
که از لحاظ فیزیکی مرا به خود جلب کند... اگر از نظر فیزیکی به مردی جلب نشوم امتیازات دیگر او به‌سختی می‌توانند مورد توجه من قرار گیرند. اگر کسی برای من جالب باشد دیگر چیزی نمی‌خواهم. فقط امیدوارم کسی را پیدا کنم که برای درک یکدیگر احتیاج به جر و بحث و حتی صحبت نداشته باشیم. من و او باید سلیقه یک‌جور داشته باشیم، در یک لحظه و به یک دلیل بخواهیم عشق‌بازی کنیم. هرگز این‌ها را در هیچ‌یک از مردانی که می‌شناخته‌ام نیافتم اما به جست‌وجو ادامه می‌دهم و می‌دانم که بالاخره به هدف خواهم رسید.
این حقیقت که برژیت باردو نوعی سمبل ملی فرانسه است مانع ایجاد یک رابطه متعادل است؟
من خودم را وادار می‌کنم که فکر نکنم ب ب هستم، چون ب ب بودن خیلی مسئولیت دارد. گاهی به خودم می‌گویم من بریژیت هستم، زنی مثل سایر زن‌ها. ولی این حقیقت ندارد. من در خدمت جامعه هستم، چه آن را دوست داشته باشم چه نه، برای من خرید یک بسته سیگار، راه رفتن در خیابان و رفتن به سینما غیرممکن است. حتی اگر خودم فراموش کنم که ب ب هستم مردم آن را فراموش نمی‌کنند.
(طالع بریژیت باردو را برایش خواندم) همیشه صمیمی هستی ولی خیلی زود کسل می‌شوی. احتیاج به محبت و علاقه داری.
وقتی به پسری می‌گویم او را دوست دارم یعنی فقط در همان لحظه او را دوست دارم این بدان معنی نیست که روز بعد نظرم عوض نشود. این دروغ گفتن نیست بلکه تغییر عقیده است. البته من خیلی خودخواه هستم. قبل از هر چیز به فکر خودم هستم و سعی ندارم دیگران را درک کنم، ولی معتقدم که دیگران مرا درک خواهند کرد چون من ب ب هستم.
از این گذشته من در آن واحد سه نفر هستم: یک زن، یک هنرپیشه و نفر سوم موجودی که افسانه‌ها ساخته است. آن زن را خوب می‌شناسم، او خود من است. او صادق و بی‌ریا است. هنرپیشه را اول خوب نمی‌شناختم، ولی حالا فکر می‌کنم که او را بهتر می‌شناسم. حالا موجود افسانه‌ای باقی می‌ماند. موجودی وحشتناک و شگفت‌انگیز. نیمی حقیقت و نیمی دروغ. موجودی دور از دسترس، دور از حقیقت و خطرناک!
من اولین کسی بودم که سدهای اجتماعی را شکستم. فکر کنید! من از یک خانواده خوب بودم ولی از رسوم و سنن طبقه متوسط اجتماع خسته شده بودم. من خیلی خوب تربیت شده بودم اما به همه چیز ازجمله افکار و عقاید پذیرفته‌شده و قواعد و سنن پشت پا زدم. نه از روی خشم بلکه به خاطر این‌که به نظر من قوانینی که زندگی اطرافیانم را احاطه می‌کردند احمقانه بودند و ارزش رعایت کردن نداشتند. همیشه دوباره برگشته‌ام، چه انتظار دارید؟ من عاشق این شغل هستم ولی یک روز قبل از آن‌که او مرا ترک کند آن را ترک خواهم کرد. من از ترک شدم وحشت دارم.
مردم می‌گویند ب ب استعداد ندارد، فقط بلد است بدن برهنه خود را نشان دهد.
خوشبختانه فکر نمی‌کنم آن‌چه که مردم «هنرپیشه» می‌دانند باشم. شاید این بزرگ‌ترین قدرت من باشد. راستش را بخواهید اگر من یک هنرپیشه خوب بودم هرگز ب ب نمی‌شدم، فقط یک هنرپیشه خوب می‌شدم مثل هزاران هنرپیشه خوب دیگر. ب ب بودم خیلی سخت‌تر است!
259
کد خبر 2037256

http://www.Azari-Online.ir/Fa/News/802664/برژیت-باردو--از-ترک-شدن-وحشت-دارم--اولین-کسی-بودم-که-سدهای-اجتماعی-را-شکستم
بستن   چاپ