پیام آذری - یکی از بیهودهترین بحثها این است که عدهای بر سر اینکه مردم مهمترند یا قدرت نظامی، به جدال و منازعه بپردازند.
روزنامه جمهوری اسلامی با اشاره به این بحث که توسط ظریف آغاز شد نوشت: علت بیهوده بودن اینست که اولاً این هر دو لازمند و ثانیاً با توجه به اینکه فلسفه وجودی قدرت نظامی اینست که از مردم حفاظت کند، پس نباید تردید کرد که مردم مهمترند.
وقتی محتوای این مبحث این چنین روشن است، چرا عدهای نیرو، وقت و امکانات خود و جامعه را خرج جدال و منازعه درباره آن میکنند؟
قطعاً این قبیل بحثها یک گناه اجتماعی است و همه باید از آن پرهیز نمایند.
گناه بزرگتر اینست که موضوعات مهمی که ارتباط مستقیم و حیاتی با موجودیت کشور دارند بر زمین ماندهاند و قلمها، زبانها و ذهنها به جای پرداختن به آنها به سراغ موضوعاتی میروند که تمام ابعاد آنها از بداهت برخوردارند.
به هیچ وجه مایل نیستیم صاحبان این قلمها و زبانها را به داشتن سوءنیت یا غرضورزی متهم کنیم ولی اعتقاد راسخ داریم که این قلمها و زبانها باید به جای پرداختن به این موضوعات، به سراغ اموری بروند که با موجودیت کشور و مردم رابطه مستقیم دارند بطوری که بیتوجهی به آنها مردم را از حکمرانان دور میکند، به انسجام ملی لطمه میزند و قدرت ملی را دچار ضعف و سستی میکند. اینها موضوعاتی هستند که بر زمین ماندهاند و مسئولان با اینکه همواره برای توجه به آنها شعارهای خوبی میدهند، در عمل به سراغشان نمیروند.
تلاش برای کاهش فاصله مردم با حکمرانان، مهمترین موضوع بر زمین مانده جامعه ماست. شاید عدهای مطرح ساختن اصل این موضوع را به صلاح ندانند و یا حتی معتقد باشند فاصلهای میان مردم و حکمرانان وجود ندارد. این، یک توهم است که گفته شود فاصلهای وجود ندارد. حتی کسانی که به این فاصله پی بردهاند ولی معتقدند نباید این واقعیت را مطرح کرد نیز دچار توهم هستند. راه درست اینست که اولاً بپذیریم فاصله وجود دارد و ثانیاً حکمرانان باید قبل از دیگران به وجود این فاصله اعتراف کنند و با همت و پشتکار درصدد برطرف کردن آن برآیند.
به احتمال زیاد، زندگی مرفه حکمرانان و جدائی آنها از مردم علت اصلی قبول نداشتن وجود فاصله میان آنها و مردم است. وقتی کسی وجود اصل فاصله را قبول نداشته باشد نمیتواند به تلاش برای برطرف کردن آن فکر کند.
برخورداری از حقوقهای نجومی، در اختیار داشتن امکانات رفاهی زندگی، استفاده از امتیازات درمانی، بیخبری از کارشکنیها، پارتیبازیها، بنبستها و مفاسد اداری، وجود اطرافیان بلهقربانگو و مشاهده احترامات فائقه در رفت و آمدها و سفرها به حکمرانان اجازه نمیدهد از مشکلات مردم باخبر شوند. البته این احتمال هم وجود دارد که این حضرات در اثر عادت کردن به آن زندگی مرفه و تمام معنا اشرافی، قدرت احساس کردن واقعیتهای زندگی مردم را از دست داده باشند و هر قدر هم در این زمینهها بشنوند نتوانند آن را درک کنند.
بیماری فقدان درک واقعی از مشکلات مردم، بیماری بسیار خطرناکی است که اجازه نمیدهد کسی که دچار آن شده بفهمد حذف شدن گوشت و میوه از سفره مردم به چه معناست. حکمرانان اگر دچار این بیماری شوند، بهیچوجه قابل معالجه نخواهند بود. برای این بیماری هیچ داروئی غیر از کنار رفتن از حکمرانی نیست.