پیام آذری - وضعیت بحرانی آب و خودکشیهای رزیدنتها بهعنوان نشانههایی از مشکلات ساختاری در نظام سلامت و مدیریت منابع آب در ایران، نیازمند توجه فوری و اصلاحات اساسی است.
روزنامه جهان صنعت نوشت: ساعت از 4بامداد گذشته بود. بعد از 28ساعت بیخوابی دیگر حتی توان صحبت کردن را نداشت. به دخترش قول داده بود که برای مراسم تولدش حتما حضور پیدا کند اما به خاطر وظیفهای که بر دوشش بود این اجازه را نداشت تا به خانه برود. دوست داشت برای فرزندش گردنبند طلا بخرد اما چند ماهی است که حقوقش را واریز نکرده بودند. تلفنهمراهش را در دست گرفت و صاحبخانه پیام داده بود«سهماه است که اجاره بها را واریز نکردی و باید تا آخر این ماه تخلیه کنی.» نمیدانست چگونه با این اوضاع مقابله کند. چشمش به تیغ جراحی افتاد که روی میز قرار داشت. هرچقدر با خودش کلنجار رفت نتوانست زیرا او دیگر از این زندگی خسته شده بود. چند دقیقهای نگذشت که روپوش سفید رنگش آغشته به خون شد؛ خونی که سرشار از امید و آرزوهای ازدسترفته بود.
مرگ در لباس سفید
چندماهی است که اخبار تلخ خودکشی رزیدنتهای جوان به گوش میرسد. با استناد به ارقام موجود حدودا 15هزار رزیدنت در کشور وجود دارد. براساس مطالعات یکی از روزنامههای بینالمللی حدود 34درصد از رزیدنتهای ایرانی به خودکشی فکر کردند. این موضوع نشان میدهد که کادر درمان کشور در وضعیت نامساعدی هستند. تخمین زده شده که نرخ خودکشی در میان رزیدنتها حدودا 100مورد در هر 100هزارنفر است. سازمان نظام پزشکی میگوید که میزان خودکشی در میان دستیاران تخصصی بین سه تا پنجبرابر بیشتر از سایر گروههاست. مسائل اقتصادی، معیشتی، فشار روانی، فرسودگی شغلی، فشار کار و اختلافات خانوادگی از جمله مشکلاتی هستند که پزشکان جوان با آن دستوپنجه نرم میکنند. بسیاری معتقدند که این شرایط میتواند آنان را تا مرز فروپاشی سوق دهد. برای بررسی این پدیده تلخ با هادی یزدانی، پزشک و تحلیلگر نظام سلامت به گفتوگو پرداختیم.
رزیدنتی در کشور ما شغل محسوب نمیشود
هادی یزدانی درباره علل شکلگیری پدیده خودکشی میان رزیدنتها به «جهانصنعت» گفت: در بحث رزیدنتی با شرایط ناعادلانه و عجیبوغریبی مواجه هستیم ازجمله شیفتهای متوالی و ساعات کاری غیرمتعارف. در اغلب کشورهای دنیا ساعات کاری رزیدنتها بیش از ساعات کاری معمول 40تا44ساعت در هفته است. در کشورهایی مانند آمریکا برای این موضوع قوانین مشخصی وضع شده و سقفهایی برای ساعات کاری متوالی در نظر گرفته شده است. بحث دیگر پرداختهای مالی بسیار پایین است. اگرچه در سالهای اخیر اندکی بهبود یافته اما همچنان با شرایط ایدهآل فاصله زیادی دارد. یکی دیگر از مشکلات عدم شناسایی رسمی رزیدنتی بهعنوان شغل است. اگرچه اخیرا بحث بیمه تامیناجتماعی در حال پیگیری است اما همچنان رزیدنتی شغل محسوب نمیشود. تا مدتها این افراد حتی بیمه نداشتند و باید هزینههای درمانی خود را شخصا پرداخت میکردند.
وی افزود: از دیگر مسائل این موضوع بحث آئیننامهها و مقرراتی است که تا همین اواخر پابرجا بودند. برای مثال فردی که در آزمون رزیدنتی پذیرفته میشد با وجود سختیهای آزمون، رقابتهای ناعادلانه و سهمیهها باید دو ضامن معرفی میکرد با شرایطی عجیب مانند سابقه اداری، عدم کهولت سن، عدم ترک تحصیل یا انصراف. موردی از خودکشی داشتیم که فرد نتوانسته بود چنین ضامنی پیدا کند و متاسفانه اقدام به خودکشی کرده آنهم در حالی که خودش روانپزشک بود.
سلسلهمراتب نظامیگری
یزدانی اضافه کرد: بحث دیگری که در مساله رزیدنتی وجود دارد فضای داخلی برخی گروههاست. مانند گروههای جراحی یا زنان که دوران رزیدنتی در آنها بسیار سخت است. در این گروهها سلسلهمراتبی وجود دارد که حتی از نظامیگری سختتر است. فشارهایی که از سال بالاتر به سال پایینتر وارد میشود یعنی از استاد به رزیدنت و از رزیدنت به رزیدنت دیگر گاه بهشدت آزاردهنده و غیرمنطقی است. در برخی موارد مشاهده کردیم که حتی افرادی که سربازی رفتند از شدت این فشارها گیج شدند و گفتند که نظامیگری هم به این شدت نیست. این فشارها گاه بهقدری عجیب و خارجازعرف هستند که شان انسانی افراد را زیر سوال میبرند. مواردی گزارش شده که رزیدنتها مجبور شدند در شرایطی تحقیرآمیز مانند ایستادن در چهار موزاییک مشخص مورد خطاب قرار گیرند. این رفتارها نهتنها غیرحرفهای بلکه خلاف اصول انسانی و اخلاقی هستند.
این پزشک ادامه داد: فردی که به خود رحم نکرده چگونه میتواند در مقام پزشک به بیمار رحم کند؟ این مساله فراتر از ساختار آموزشی است و به شرایط عمومی جامعه بازمیگردد. رزیدنت نیز انسانیست مانند سایر افراد جامعه و امید به زندگیاش تحتتاثیر همان شرایطی بوده که بر همه حاکم است. از بین رفتن چشمانداز آینده یکی دیگر از عوامل اصلی بحران روانی در میان رزیدنتهاست. زمانی این باور وجود داشت که با تحمل سختیها فرد ابتدا پزشک میشود سپس رزیدنت و در نهایت متخصص و این مسیر با شیرینیهایی همراه خواهد بود اما امروز حتی آن شیرینی نیز وجود ندارد. فردی که بسیار باهوش باشد و تمام مراحل را بدون وقفه طی کند نهایتا در سن 35تا40سالگی وارد بازار کار میشود آنهم با صفر مطلق.
یزدانی عنوان کرد: در برخی موارد فشارهای قانونی نیز به بحرانهای روانی منجر شدند. برای مثال در دانشگاه تبریز رزیدنتی در رشته زنان به دلیل پرونده قصور پزشکی و صدور حکم پرداخت دیه سنگین دچار فروپاشی کامل قرار گرفت. از نظر قانونی رزیدنتها دانشجو محسوب میشوند و مسوولیت مدنی ندارند.
نقش خانوادهها در بحران رزیدنتها
این تحلیلگر نظام سلامت در بخشی از گفتههای خود به نقش خانوادهها نیز اشاره کرد و گفت: یکی از نکاتی که باید بهطور ویژه به آن پرداخت نقش خانوادههاست. دوران رزیدنتی با انواع تروماها و سختیها همراه است و انتظار میرود خانوادهها بهویژه همسر، پدر و مادر درک و همراهی لازم را داشته باشند. بسیاری از رزیدنتها در تعادل روانی بسیار شکنندهای قرار دارند. تلنگری که در شرایط عادی ممکن است تنها چند ساعت باعث ناراحتی شود در شرایط رزیدنتی میتواند فرد را کاملا فرو ریخته و منهدم کند. دولت با واگذاری بار اصلی بیمارستانها به رزیدنتها مسوولیت سنگینی بردوش آنان گذاشته بدون آنکه حمایت کافی را فراهم کند. درکنار نظام سلامت اما خانوادهها نیز نقش مهمی دارند؛ همسرانی که باید درک روانی و عاطفی داشته باشند و پدر و مادرهایی که باید در روزهای سخت همراه فرزندشان باشند. آنها باید متوجه حمایت عاطفی باشند. بسیاری از رزیدنتها مدت طولانی است که فرزندانشان را ندیدند.
طعنهوکنایهزدن خانوادهها
یزدانی افزود: فرض کنید یک رزیدنت بعد از یک هفته سخت شب جمعهای در جمع خانوادگی حاضر میشود. در آن جمع ناگهان پدرش با لحنی طعنهآمیز میگوید «شما فلان رشته را قبول شدی ولی دخترخالهات فلان رشته را در فلان دانشگاه قبول شده!» همین یک جمله کافی است تا فرد در هم بشکند در حالی که این فرد در رشته خود شناختهشده و دارای شخصیت علمی بالایی است. این مساله یعنی حتی تایید و رضایت شخصی هم از سوی خانواده دریافت نکرده است. شاید از بیرون این موضوع ساده یا حتی مضحک به نظر برسد اما برای فردی که در نوک قله علمی کشور ایستاده چنین بیتوجهی میتواند بسیار آزاردهنده باشد. وی تشریح کرد: این فرد از یکی از سختترین آزمونهای کشور عبور کرده است. با وجود سهمیهها، تقلبها و هزار مانع دیگر حالا در آستانه تبدیل شدن به متخصص است اما افراطگرایی برخی خانوادهها او را از مسیر خارج میکند. این تنها یکی از دهها عاملی است که در این بحران نقش داشته و متاسفانه کمتر به آنها پرداخته میشود. مجموعهای از این پیچیدگیها همراه با سوءمدیریتها شرایط را بحرانی کرده است. گاهی یک مقام مسوول میتواند با یک دلجویی ساده یا حتی در چارچوب قانون با استفاده از سازوکارهای موجود از بروز فاجعه جلوگیری کند. ما در آموزش پزشکی با جان انسانها سروکار داریم اما نباید فراموش کنیم که جان خود این دانشجویان نیز در خطر است.
تابآوری پایین نسل جدید رزیدنتها
یزدانی در بخشی از صحبتهای خود به مساله تابآوری پایین برخی از رزیدنتهای جوان اشاره کرد. او در اینباره بیان کرد: در نسل جدید تابآوری کاهش یافته است. بچههای امروز در شرایطی نسبتا باثباتتر از دوران جنگ بزرگ شدند. دهههای80و90 دوران نظم نسبی در کشور بود. این نسل در چنین فضایی رشد کرده و حالا ناگهان با شرایط غیرطبیعی دوران رزیدنتی مواجه میشود. این شرایط برای آنها ناآشنا و طاقتفرساست. این نسل مانند نسلهای گذشته نیست که در مواجهه با فشار صرفا افسرده شود. اگر افسرده شوند ممکن است بهجای درمان به سمت پایان دادن به زندگی بروند. این یک مجموعه پیچیده است که شامل 10تا15عامل اصلی میشود. برخی از این عوامل اصلاح پذیر هستند اما برخی دیگر ریشه در ساختارهای اجتماعی دارند. صرفا با اراده نمیتوان این مساله را حل کرد بلکه باید مجموعهای از ابزارها، افراد موثر و ساختارهای حمایتی وارد عمل شوند.
اختلالات شایع میان رزیدنتها
این تحلیلگر اضافه کرد: اختلالات روانی شایعی که در میان رزیدنتها دیده میشود عمدتا شامل اختلالات خلقی و اضطرابی است. فرد رزیدنت بهدلیل شرایط آموزشی و فشار کاری دچار اضطراب شدید میشود. این اضطراب ناشی از آگاهی او نسبت به مسوولیتهایی است که در آینده بر عهده خواهد داشت. اکنون در بیمارستان بخشی از مسوولیتها با اوست اما چهار سال بعد در میدان بالینی خودش باید مهر بزند و مسوولیت کامل درمان را بپذیرد. این در حالی است که آموزش کافی دریافت نکرده است.
سالانه بیش از 50هزار ایرانی بر اثر مصرف دخانیات میمیرند
وی بیان کرد: با قاطعیت میگویم آموزش پزشکی کشور بهویژه در مقطع پزشک عمومی در حال فروپاشی است. تربیت پزشک عمومی دچار بحران شده و این مساله به مقطع تخصص نیز سرایت کرده است. فرد رزیدنت با خود فکر میکند «اگر بیماری را اشتباه درمان کنم چه میشود؟» من آموزش ندیده، تجربه ندارم و ممکن است به انسان آسیب بزنم.» این نگرانیها که با جان انسانها سروکار دارد منجر به اضطراب و اختلالات خلقی مانند افسردگی میشود. گاهی نیز اختلالات شخصیتی وجود داشته مثلا فردی با اختلال شخصیت وسواسی وارد رشتهای سخت مانند جراحی میشود. این انتخاب ممکن است به ضرر او تمام شده و اختلال شخصیتش در آن محیط تشدید شود.
شناسایی رسمی این مساله
یزدانی تشریح کرد: اگر بخواهیم به آمار مراجعه کنیم نرخ خودکشی در میان کادر درمان و رزیدنتها در ایران از بسیاری از کشورهای پیشرفته بالاتر است. یکسری از منابع آمارهایی ارائه دادند که میتوان به آنها مراجعه کرد اما حتی اگر فقط یک مورد خودکشی رخ دهد آن هم زیاد است. ممکن است برخی بگویند که سختی در همه رشتهها وجود داشته، آینده در همه رشتهها مبهم است و درآمد پایین فقط مختص پزشکی نبوده اما تفاوت اینجاست که رزیدنتها در حال تربیت برای موقعیتهایی هستند که مستقیما با جان مردم سروکار دارند. تشخیص درست، درمان صحیح و کاهش هزینههای درمانی همه به عملکرد این افراد وابسته است.
او در پایان گفت: بسیاری از موارد خودکشی در میان کادر درمان ثبت نمیشود. خانوادهها اغلب تلاش میکنند موضوع را پنهان کنند. برخی مرگها که بهظاهر طبیعی هستند در واقع خودکشی است اما بهدلایل مختلف اعلام نمیشوند. دولت نیز تمایلی به رسانهای کردن این موارد ندارد اما اینها نشانههایی از التهاب در سیستم هستند؛ التهابی که سالها با فشار و اجبار سرکوب شده است. باید این مساله را بهرسمیت بشناسیم. وقتی در یکسال 10، 20 یاحتی 100نفر از کادر درمان جان خود را از دست میدهند این نشاندهنده وجود خلأ در سیستم است. بسیاری از این مشکلات قابل حل هستند اما اگر امروز حل نشوند فردا باید با تبعات آنها روبهرو شویم.