پیام آذری

آخرين مطالب

خاطره شیرمرد اردبیلی از آزادسازی خرمشهر؛ هنوز هم آماده دفاع از وطنم اقتصادی

خاطره شیرمرد اردبیلی از آزادسازی خرمشهر؛ هنوز هم آماده دفاع از وطنم
  بزرگنمايي:

پیام آذری - ایرنا / موسی قربانی‌ویند شیرمرد اردبیلی و تکاور نیروی دریایی که در اوایل دوران دفاع مقدس در مناطق جنوب و جنوب غرب کشور به دفاع از میهن پرداخت، اعلام کرد که در سن پیری هم همچنان آماده پاسداری از کشور، خاک و مردم خود هستم.
به گزارش ایرنا، این رزمنده پرسابقه میهن با حضور در خبرگزاری جمهوری اسلامی مرکز اردبیل به خاطره گویی در خصوص روزهای آغازین جنگ تحمیلی و عملیات آزادسازی خرمشهر و جانفشانی سربازان و دلاوران از خاک ایران اسلامی پرداخت که اینک روایت خاطرات او را از زبان خودش می خوانید:
بازار


اینجانب ناوسروان بازنشسته موسی قربانی ویند در سال 1338 در روستای ویند کلخوران اردبیل به دنیا آمدم. در دوران کودکی به تهران مهاجرت کردیم و تا سوم دبیرستان در محله جوادیه تهران تحصیل کردم. در سال 1356/10/10 وارد رسته تکاوری گردان رزمی نیروی دریایی بوشهر شدم و در عملیات شکست حصر آبادان با اصابت ترکش جانباز شدم. رسته من تکاور گردان رزمی بوشهر بود و به همین علت عازم منطقه شده و در بهمنشیر آبادان مستقر شدیم.
پس از بازگشت از صحنه درگیری، متوجه مجروحیت خود شدم
قبل از عملیات بیت المقدس، در قالب یک گروهان از گردان رزمی بوشهر در دبیرستان بزرگمهر آبادان مستقر شدیم که گاهی برای گشتی شناسایی و یا گشتی رزمی به خط مقدم اعزام می شدیم. یک بار به همراه هفت تکاور باید به سنگر زینب رو به روی کارخانه صابون سازی می‌رفتیم. یکی از بسیجی‌های مستقر در منطقه به نام مهدی مشفق راهنمای ما بود. من خشاب و اسلحه‌ام را به یکی از همرزمان دادم و او را به بهداری سیار رساندم. هنگامی که به نزدیکی سنگر زینب رسیدیم، یک تیربار در آنجا بود که من پشت تیربار قرار گرفتم و دیدم دشمن در حال انتقال تجهیزات است و شروع به تیراندازی کردم. حین تیراندازی دشمن مرا زد و حدود 15 دقیقه زیر آوار ماندم.
همرزمانم فکر می کردند من شهید شده ام. وقتی ماموریت انجام شد و به مدرسه برگشتیم، هنگام عوض کردن لباس به من گفتند مجروح شدی و بدنت ترکش دارد. آن موقع هوا بسیار گرم بود. وقتی می‌خواستم دوش بگیرم، هنگام دوش گرفتن با سرنیزه، ترکش را از بدنم خارج کردند.
ساعت پنج بامداد روز سوم خرداد در جریان عملیات بیت المقدس، تکاوران نیروی دریایی با 40 فروند قایق که هر کدام هفت هشت نفر ظرفیت داشت، عملیات سرپل گیری را آغاز کردند. بعد از عملیات سرپل گیری، وارد شهر شدیم و تعداد زیادی از نیروهای دشمن را اسیر گرفتیم. چند سال قبل، یکی از همرزمانم به نام یوسف پیری عکسی از من فرستاد که من دست یکی از اسرا را گرفته بودم. یکی از دوستان می گفت: مگر پسرخاله‌ات است که این طور دستش را گرفته ای؟ گفتم او اسیر ما بود، امیدش از آسمان و زمین قطع شده بود و باید با او مدارا می کردیم.
تیر خوردم، همرزمم گفت: تف به این شانس!
قبل از سقوط خرمشهر، ما در مجموعه گمرک مستقر بودیم و در این مدت رفتارها و حرکات محسوس و نامحسوس دشمن به ناخدا صمدی که فرمانده گردان رزمی بود، ابلاغ می شد و ایشان دستورات لازم را صادر می‌کرد. تا این که کم کم جنگ شروع شد. در آن زمان فرمانده نیروی دریایی ناخدا ملکی بود. خاطرم هست که اولین شهید تکاور حسین دشت‌بیان از بچه‌های نیریز بود. قایقش را زدند. احمد منصوری و حسین دشت‌بیان در آب اروند افتادند. منصوری از آب خارج شد و دشت‌بیان که نامزد هم داشت، از آب بیرون نیامد.
مقدمه عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر در واقع عملیات شکست حصر آبادان است که از اتفاقات عجیب دوران دفاع مقدس بود. امام دستور داده بود که حصر آبادان باید شکسته شود. من و مرتضی کرمی دو درجه‌دار بودیم که در حین تک پنج سرباز، مرا زدند. من خودم مسلسل‌چی بودم. تیربار ام.جی.وان قدرت آتش بسیار بالایی دارد و یک گردان را از پار درمی آورد. در حین درگیری مرا هم زدند. با دست به قربانی اشاره کردم و گفتم بیا جلو مرا زدند. گفت: " alt="پیام آذری" width="100%" />

با اجرای خیز سه ثانیه با هر زحمتی بود، خود را عقب کشیدم. 30 خرداد بود و لب‌هایم خشک شده بود. در محلی که عراقی‌ها فرار کرده بودند، در یکی از سنگرها نفت باقی مانده بود و شرایط طوری بود که می‌خواستم با نفت لبهایم را تر کنم. با خودم گفتم: تکاور 10 تا تیر بخورد، باید 48 ساعت دوام بیاورد. با یک دستگاه جیپ در حال برگشت بودم که در مسیر یک سرباز را هم سوار کردم. به او گفتم ببین پشتم سوراخ شده است یا نه؟ گفت: چرا می پرسی؟ وقتی گفت، سوراخ شده، گفتم خدا را شکر. گفت: زخمی شدی، چرا خدا را شکر می‌کنی؟ گفتم: دیگر نیازی نیست برای خارج کردن گلوله به اتاق عمل بروم.
در عملیات شکست حصر آبادان، تکاوران نیروی دریایی از ضلع شرقی جاده آبادان ماهشهر وارد عمل شدند و در ضلع غربی هم لشکر خراسان و یا ثامن‌الائمه به فرماندهی سرهنگ کهتری وارد عمل شد.
به فاصله یک سال بعد از شکست حصر آبادان، زمینه برای اجرای عملیات بیت المقدس فراهم شد. در این مدت تعدادی از تکاوران در وسط‌های نهر بهمنشیر مستقر شدند و از اینجا به اسکله‌های الکبر و الامیه برای شناسایی و یا عملیات اعزام می‌شدند.
خبر شهادتم را هم پخش کرده بودند
در کنار نهر قاسمیه، روستایی هست که تکاوران با یک فروند توپ 23 میلیمتری در مدرسه این روستا مستقر می‌شدند. قایق‌های ما در اسلکه مستقر می‌شدند. یکی از تسلیحات در اختیار دشمن، موشک کرم ابریشم بود که قدرت تخریبی بالایی داشت. این موشک را دو بار می شد هدف قرار داد؛ یک بار در ابتدای شلیک و در زمان اوج گیری و دیگری زمان فرود که موشک به اصطلاح روی هدف قفل می کند و گر نه زمانی که به اصطلاح موشک راه می‌افتد، زدن آن غیر ممکن است.
یکی از سخت‌ترین ماموریتهای تکاوران نیروی دریایی اسکورت کشتی‌های حامل نفت و آذوقه و ارزاق عمومی مردم بود. روی هر ناو یک تکاور با یک تیربار مستقر می شد. تکاوران برای مقابله با موشک کرم ابریشم شگردی داشتند و پودری پخش می کردند که موشک را منحرف می‌کرد. تعدای از تکاوران هم اتفاقا موشک‌های کرم ابریشم را هدف قرار دادند و ارتقای درجه هم گرفتند.
در یکی از ماموریت‌ها، من اسکورت یک فروند کشتی حامل پنج هزار تن سوخت هواپیما بودم. دو کشتی هم کشتی سوخت‌رسان را اسکورت می کردند. این کشتی‌ها به مدت سه ساعت از بندر بوشهر تا خورموسی در منطقه خطر و تیررس دشمن قرار داشتند. به طوری که دشمن می توانست با هلی‌کوپتر هم کشتی را هدف قرار دهد.
وقتی کشتی وارد منطقه خطر شد، راه برگشت هم ندارد و نکته مهم این است که سرعت کشتی با آن حجم عظیم سوخت تنها 20 گره دریایی است. در یکی از ماموریت‌ها، کشتی‌هایی که اسکورت ما بودند، بعد از حمله دشمن صحنه را ترک کردند و فکر می‌کردند که من در این عملیات به شهادت رسیده‌ام. شب وقتی برگشتم، دیدم تعداد زیادی از دوستان در منزل ما هستند و می‌گفتند که از صبح خبر شهادت شما پیچیده است.
ایمان و شجاعت در صحنه جنگ حرف اول را می زند
جنگ صحنه‌های عجیبی دارد. اگر شما بهترین سلاح را داشته باشی اما شجاعت و ایمان نداشته نباشی، یک ریال نمی‌ارزد. در واقع شجاعت، ایمان و تجهیزات ابزارهای موفقیت در جنگ است.
در عملیات آزادسازی خرمشهر من یادم است که وقتی پیشروی می‌کردیم، در بین راه دیدم یک نفر زخمی افتاده است. خاطرم هست حتی نگاه هم نکردم ببینم ایرانی است یا عراقی و الان هم شک دارم. اگر نگاه می کردم و ایرانی بود باید او را به عقب منتقل می‌کردم در حالی که فرصتی هم نداشتیم. در این عملیات ما در واقع فرصت را از دشمن گرفتیم.
در عملیات آزادسازی خرمشهر، ما ساعت هفت وارد خرمشهر شدیم. بعد از این که عملیات سرپل‌گیری انجام شد، از آنجا به بعد دیگر شجاعت رزمندگان بود که کار را تمام کرد. اگر ترس به جان ما می افتاد، تتمه نیروهای دشمن هم ما را می‌زد. رزمندگان ما با شجاعت تمام درگیر شدند و ساعت 11 تقریبا عملیات تمام شد.
تکاوری یک مکتب است
تکاوری یک مکتب است و در این مکتب با وجود تفاوت‌های رسمی و شغلی بین درجه‌دار و افسر، تبعیض معنی ندارد. ناخدا صمدی فرمانده بود. ما ایشان را با اسم کوچک خطاب قرار می‌دادیم. همه ما یک خانواده بودیم.
در شروع ورود به ارتش، تکاوران در مرکز آموزشی منجیل آموزش‌های سختی را می گذراندند. یکی از این دوره‌ها، دوره تاب و توان است که یکی از این آموزش‌ها دو حوضچه پوشیده از یخ است که با یک تونل به هم متصل هستند و تکاور باید یکی از حوضچه‌ها را شکسته و زیر آب برود و با روش میمونی از طریق تونل از حوضچه دیگر بیرون بیاید و این برنامه‌ای است که تعطیل‌بردار نیست و همه باید سر ساعت و همان روز آن را طی کنند.
یکی دیگر از آموزش‌های تکاوری، دوره زنده ماندن یا همان (نان کوب) است. در این برنامه جیره 24 ساعته در اختیار تکاور قرار می‌گیرد و تکاور باید به مدت یک هفته با این جیره زنده بماند.
دوره حفظ مسیر هم از دوره‌های مهم تکاوری است که در روشنایی روز از یک مسیر پرپیچ و خم می‌برند و در منطقه‌ای رها می‌کنند و باید شما مسیر را به خاطر بسپاری و شب این مسیر حدود هفت هشت کیلومتری را برگردی.
در سال 56 ماجرای خلق عرب هم در خوزستان شکل گرفت که بسیار هم خطرناک بود. وقتی با دشمن خارجی می‌جنگی، بالاخره می‌دانی که دشمن در مقابل توست ولی در اینجا ممکن بود از داخل هم تیر بخوری و این کار را سخت کرده بود و ما مدتی هم با اینها درگیر بودیم.
امروز هم آماده رزم و دفاع از میهن هستم
امروز کافی است اعلام شود که در منطقه‌ای به ما نیاز است، بدون هر گونه تملق عرض می‌کنم که پوتین و لباس و شال‌گردن من آماده است، اسلحه بدهند، هر جا گفتند، عازم می‌شوم.
زمانی که خرمشهر سقوط کرد، 34 روز ما و نیروهای مردمی مقاومت کردیم و تکاوران خرمشهر با چشمان گریان از منطقه خارج شدند. آن موقع ما یک تفنگ 106 و دو سه تا آر.پی.جی داشتیم. بقیه تسلیحات ما ژ3 و سلاح سبک بود و افسران هم کلت داشتند ولی مقاومت ما دشمن را متحیر کرده بود. اسیرانی که می‌گرفتیم، می‌گفتند ما فکر می کردیم چند لشکر مقابل ما هستند در حالی که کل گردان ما هزار نفر بود که حدود 100 نفر شهید دادیم و البته 100 شهید از گردان تکاور خیلی زیاد است، خدا رحمتشان کند.

لینک کوتاه:
https://www.payameazari.ir/Fa/News/827838/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

واژگونی اتوبوس در محور ارومیه - سلماس؛ 13 نفر مصدوم شدند

درمان پیشرفته صرع کودکان با کاشت محرک عصبی (VNS) در تبریز

رئیس سازمان غذا و دارو: تغییر نرخ ارز تجهیزات پزشکی نیاز نقدینگی این صنعت را هفت برابر کرد

بارش باران از شمال تا جنوب اردبیل را دربرمی‌گیرد

واژگونی اتوبوس در محور ارومیه- سلماس؛13 حادثه دیده

آزادسازی کنترل‌شده آرد می‌تواند به کاهش قیمت نان در بازار آزاد کمک کند

لزوم مناطق حفاظت شده ارسباران و دیزمار به فناورهای نوین پایش

وقوع قتل در ارومیه؛ دستگیری قاتل در کمتر از 4 ساعت

مسابقات پارا وزنه برداری جانبازان با حضور مدیر کل بنیاد مازندران برگزار شد

بازدید نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران از مجتمع ایثار زاهدان

غیبت غیرموجه مهدی ترابی در اردوی تیم ملی؛ خستگی یا دلزدگی؟!

نقاشی یک کیلومتری کودکان در مراغه

ایمان راسخ جوانان توسعه همه جانبه نظام اسلامی را رقم خواهد زد

تغییری در قیمت نان یارانه‌ای نداشته‌ایم

3 سارق اماکن خصوصی در اردبیل دستگیر شدند

روابط عمومی‌ها پلی مطمئن بین مردم و مسئولین باشند

افتتاح 2 نمایشگاه در فرماندهی آماد و پشتیبانی شمالغرب ارتش در مراغه

پیام تسلیت مدیرعامل سازمان منطقه آزاد کیش در پی درگذشت حجت‌الاسلام و المسلمین یوسف‌پور

ایران در آستانه موج میانسالی مخاطره آمیز؛ 10 میلیون نفر سالمند داریم

غیبت غیرموجه مهدی ترابی در اردوی تیم ملی؛ خستگی یا دلزدگی؟!

جمع‌آوری مدارس کانکسی تا پایان سال

اضطراب امتحان چیست؟ راههای مقابله با آن کدامست؟

پزشکیان: برنامه‌ریزی‌ دقیق برای جایگزینی برق به جای گاز در حال انجام است

دکتر ارتوپد اصفهان روبروی بیمارستان صدوقی

دیدار نماینده رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران و مشاور مدیرعامل بانک دی با جانباز انقلاب اسلامی در گرگان

نام‌گذاری سوم خرداد به عنوان «روز مقاومت، ایثار و پیروزی» یک انتخاب دقیق و عمیق است

پرداخت دیه دانش‌آموز ارومیه‌ای فوت‌شده در حادثه سرویس مدرسه

آغاز ثبت‌نام سرویس مدارس در ارومیه از اول خرداد 1404

آغاز فرآیند تحویل 288 واحد مسکونی احداث شده برای خانواده‌های ایثارگران

آزاد سازی خرمشهر، نماد ایستادگی، ایثار و پیروزی ملت ایران در برابر ظلم و تجاوز دشمنان است

تأمین مالی 420 میلیون دلاری خط 2 مترو تبریز آغاز شد

مشاور مدیرکل در "اجرای راهبری مدارس تراز سند تحول بنیادین مدارس استان " منصوب شد

پیش‌بینی تولید 16 هزار تن دانه روغنی کلزا در استان اردبیل

مهرواره «گلدان من» کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اردبیل فراخوان داد

آغاز جهش جدید در حمل‌ونقل شهری تبریز

اجرای 195 پروژه عمرانی در اماکن مقدس توسط عتبات عالیات آذربایجان شرقی

ضرورت توسعه و گسترش رشته کوهنوردی در بین بانوان کشور

معاون سوادآموزی اداره کل آموزش و پرورش استان منصوب شد

پسر مورد علاقه‌ام روی دور پیچاندن است

وقوع قتل در ارومیه؛دستگیری قاتل در کمتر از 4 ساعت

جهش گردشگری آذربایجان غربی نیازمند ورود سرمایه‌گذاران است

آغوش باز شهرک‌های صنعتی آذربایجان‌غربی به فضای سبز؛ 12 هزار نهال کاشت شد

تحویل 288 واحد مسکونی احداث شده برای خانواده‌های ایثارگران

رونمایی نخستین سایت جامع و تخصصی گردشگری استان‌های کشور در ارومیه

آزادسازی خرمشهر توازن منطقه‌ای را به نفع ایران تغییر داد

توسعه آذربایجان‌غربی نیازمند حمایت در سطح ملی است

بیش از 89هزار واحد نهضت ملی آذربایجان شرقی در حال ساخت است

استاندار آذربایجان شرقی: روابط عمومی یک پست سازمانی صرف نیست

اجتماع بزرگ مردم سمنان در اولین سالگرد شهادت شهید جمهور آیت الله رئیسی و دیگر شهدای خدمت

نگاه شهدا باور مندی، عمل به تعالیم اسلامی و نفی لذت گرایی بود