چهارشنبه ۷ آبان ۱۴۰۴

مقالات

رادیکالیسم کلنل منصوری؛ حمله «فرهیختگان» به رئیس جبهه اصلاحات

رادیکالیسم کلنل منصوری؛ حمله «فرهیختگان» به رئیس جبهه اصلاحات
پیام آذری - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست علی مزروعی| فضای متشنج در صحن مجلس امر غیرمنتظره‌ای نیست. اقتضای حضور ...
  بزرگنمايي:

پیام آذری - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
علی مزروعی| فضای متشنج در صحن مجلس امر غیرمنتظره‌ای نیست. اقتضای حضور یک جمع چندصدنفره که با هدف نقد و بررسی قوانین و عملکرد دستگاه‌های اجرایی جمع می‌شوند چنین چیزی است. در همین چهارچوب روز یکشنبه نیز به‌عنوان یکی از روز‌های پر سر و صدا در تاریخ مجلس دوازدهم به ثبت رسید. نقطه اوج این جلسه نیز جایی بود که رئیس مجلس با صراحت به اظهارات اخیر حسن روحانی و محمدجواد ظریف در انتقاد به رابطه راهبردی روسیه در مواجهه با ایران معترض شد و در این‌باره گفت: «دقیقاً در شرایطی که مسیر همکاری‌های راهبردی ما با کشور روسیه در حال پیشرفت است با مواضع خود به این مسیر لطمه زدند.» اگرچه به رویکرد حسن روحانی و محمدجواد ظریف در مواجهه با شرق چه در زمان مسئولیتشان و چه اکنون که سیاست را از بیرون مجرای دولت پیگیری می‌کنند انتقاد وارد است و طی گزارشی با موضوع «ظریف اظهارات روحانی را نقض کرد.» در «فرهیختگان» منتشر و نیز به تناقضات مواضع اخیر آن‌ها پرداخته شد؛ اما به هرحال برخی معتقدند که ظریف و روحانی نیز باید برای اظهارنظر آزاد باشند و به بهانه مواضع کشور‌های دیگر نباید استقلال نظر چهره‌های سیاسی داخلی نفی شود. صحبت‌های رئیس مجلس نیز در عمل نافی اصل بدیهی آزادی در اظهارنظر نیست و صرفاً از جایگاه یک نماینده مجلس مطرح شد. البته می‌توان به اصل این موضع از جانب رئیس مجلس یا محتوای آن نیز ایراد داشت؛ اما آنچه باید به آن توجه داشت این است که گروهی در دفاع از آزادی اظهارنظر برای ظریف و روحانی همین حق را برای قالیباف به‌عنوان یک نماینده مجلس قائل نبوده و بعضا با اظهارات تندی حتی رئیس مجلس را با لیاخوف، کلنل روسی که مجلس را به توپ بست مقایسه کرده‌اند. در صدر این منتقدان رادیکال نیز آذرمنصوری نشسته است که از نظرش آزادی بیان متعلق به یک جریان سیاسی است و اگر صدایی در تضاد با علایق سیاسی این جریان بلند شد باید با تعابیر و تشبیهات رادیکال درصدد حذف مطلق آن برآمد. حال اگر این صدای مخالف از مجلسی بلند شود که اصلاح‌طلبان خود را از شرکت در انتخابات آن حذف کردند بهترین راه این است که آن مجلس به توپ بسته شود تا به تعبیر عامیانه دیگی که برای آذرمنصوری‌ها نمی‌جوشد آنچه نباید در آن بجوشد.
منافع ملی هم مهم است
بعد از یک جنگ تحمیلی 12 روزه با اسرائیل و متحدان این رژیم در ناتو عقل سلیم حکم می‌کند که ایران در پهنه جهانی تا می‌تواند روابطش را با قدرت‌های مقابل غرب تقویت کرده و از هر اهرمی برای افزایش توان رزم خود بهره جوید؛ در این فضا برخی اما خواسته یا ناخواسته انزاوای جهانی را تجویز می‌کنند. اینکه بدون توجه به تجربه شکست روابط با غرب و همچنین بدون ایده اجرایی برای آینده بازهم تن دادن به هر نوع از مذاکره یا به تعبیر بهتر تحکم آمریکا و اروپا توسط برخی سیاسیون تجویز شده و هم‌زمان رشته‌های ارتباط با شرق نیز گسسته شود در عملاً کارکردی جز انزوای ایران در پهنه پرتنش بین‌المللی ندارد. حتی اگر برخی چهره‌های رسانه‌ای نیز به غلط در این مسیر بیفتند این توقع از تمام مسئولان اجرایی فعلی و سابق وجود دارد که با نگاه کردن به دوران مسئولیت خود از چنین خطایی بپرهیزند، به‌ویژه که خود نیز پیش از این اعتراف کرده باشند در گذشته در مواجهه با غرب خطا داشته‌اند. ظریف در کتاب «راز سر به مهر» اعتراف کرده است که سراب سرازیر شدن شرکت‌های غربی به ایران باعث شد دوستان دوران سختی را از خود برنجانیم. به عقیده وزیر امورخارجه اسبق ایران اگر این رنجش اتفاق نمی‌افتاد «ترامپ برای فشار حداکثری با مانع جدی مواجه می‌شد.» با وجود چنین درکی جای تعجب است که چرا محمدجواد ظریف بلافاصله بعد از اظهارات چند هفته پیش لاوروف به‌یکباره برافروخته شده و رویکرد روسیه در مواجهه با ایران را به طور کلی زیر سؤال ببرد. اگرچه این گزاره به معنی تایید اظهارات لاوروف نیست که مدعی بود در جریان قرار گرفتن «اسنپ‌بک در برجام» نقشی نداشته و از پذیرش آن توسط ظریف تعجب کرده اما به هر حال اینکه ظریف پس از این اظهارات رویکرد اعترافی خود در کتاب «راز سر به مهر» را نادیده گرفته و موضعش را 180 درجه عوض و علیه روسیه تغییر بدهد این تصویر را می‌سازد که عدم ثبات این مقام باتجربه سیاسی در مواضعش به دلیل رویکرد‌های احساسی است و نه منطقی. 
بازار
روحانی نیز در اظهاراتی مشابه در سخنانی به نقد عملکرد مسکو و پکن در قبال ایران پرداخت و گفت در سال‌های 2006 تا 2010 هر دو کشور در همراهی با قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت علیه ایران نقش داشتند. او با اشاره به آن مقطع تاریخی گفت: «روسیه و چین نیز به آن قطعنامه‌ها رأی دادند و در عمل، در کنار غرب قرار گرفتند.» این اظهارات درحالی مطرح شد که حداقل در برهه زمانی کنونی به‌ویژه پس از یک تقابل 12 روزه با اسرائیل و آمریکا این دو کشور موضعی کاملاً هم‌سو با ایران پیدا کرده‌اند. این دو کشور که خود عضو دائم شورای امنیت محسوب می‌شوند اعلام کرده‌اند که تصمیم این شورا در بازگرداندن قطعنامه‌های تحریمی 6گانه علیه ایران را غیرقانونی دانسته و به رسمیت نمی‌شناسند. این تقابل دو عضو دائم شورای امنیت با تصمیم شورا اقدامی بی‌سابقه است که نشان‌دهنده ایجاد آمادگی برای گسترش تعاملات محسوب می‌شود و باید قدر دانسته شود نه اینکه به آن ضربه زده شود. نکته نقض دیگر در رویکرد روحانی این است که او با این توجیه که روسیه و چین در کنار غرب قرار گرفته‌اند از در تقابل با آن‌ها وارد شده و حتی در زمان دولتش نیز مراودات با آن دو را کاهش داد؛ اما در مواجهه با خود غرب که از نظرش همراهی با آن‌ها نیز شایسته طرد است چنین مواجهه‌ای ندارد و حتی بار‌ها به نهاد‌های مختلف از جمله مجلس معترض شده که اقداماتشان باعث موضع‌گرفتن طرف غربی و تشدید تقابل با ایران می‌شود. 
البته ممکن است هنوز برخی نسبت به رویکرد این دو متحد شرقی انتقاداتی داشته باشند؛ اما کسانی که سابقه اجرایی دارند باید توجه داشته باشند که مواضعشان خنثی عمل نکند و ممکن است در نگرش‌های سیاسی بین دو کشور اثر بگذارد. اینکه ظریف در دولت پزشکیان در جایگاه معاونت راهبردی مشغول بوده باعث می‌شود مقامات سیاسی کشور‌های مختلف همچنان او را عنصری مؤثر تلقی کرده و مواضعش را از دریچه مواضع ایران تحلیل کنند.
آزادی بیان برای ما، مرگ برای همسایه
 با وجود اثرات سوء رویکرد‌های برخی مقامات، برخی اعتقاد دارند که اگر انتقادی هم به مواضع ظریف و روحانی وجود دارد نباید از جایگاه ریاست مجلس مطرح شود؛ چرا که ممکن است به عنوان رجحان مواضع طرف‌های خارجی بر مقامات داخلی تلقی شده و تصویری غیرمستقل از کشور بسازد. اصل طرح چنین انتقادی محل ابهام نیست؛ اما موضوع جایی جالب می‌شود که برخی با این توجیه که باید برای آزادی بیان چهره‌های سیاسی احترام قائل بود از ظریف دفاع می‌کنند؛ اما به نحوی به طرف مقابل حمله می‌کنند که باعث می‌شود ادعایشان زیر سؤال برود. چگونه می‌شود از آزادی اظهارنظر برای مقامات سابق دفاع کرد؛ اما آزادی اظهارنظر رئیس مجلس به‌عنوان یک نماینده را تا حد تشبیه وی با لیاخوف زیر سؤال برد. کسانی که چنین رویکرد تهاجمی دارند اتفاقاً بیشتر به لیاخوف شباهت دارند. لیاخوف زمانی که مجلس شورای ملی را بر خلاف مواضع روسیه دید آن را به توپ بست تا وجود یک نهاد ضدروسی به طور کامل نفی شود و برخی اصلاح‌طلبان رادیکال نیز که مجلس دوازدهم را دربردارنده سلیقه سیاسی خود نمی‌بینند هر روز به بهانه‌ای آن را زیر سؤال برده و در اظهاراتشان آن را به توپ می‌بندند. جالب اینجاست که این طیف زمانی که مجلس در دست خودشان است تا حد تحصن و تعطیلی مجلس نیز کار را جلو برده‌اند؛ اما زمانی که فضای مجلس را بر ضد خود ببینند حتی پیشنهاد انحلال آن را نیز مطرح می‌کنند.
بالاخره کدام؟ یک‌دست‌سازی خوب است یا یک‌دست‌سازی بد؟
سال 92 زمانی که دولت دست اعتدالگرایان و حسن روحانی بود و مجلس نیز غالبا بدنه اصولگرا منتقد دولت را در خود جای داده بود سعید حجاریان که از او به‌عنوان یکی از تئوریسین‌ها جریان اصلاحات نام برده می‌شود ایده انحلال مجلس با هدف تشکیل مجلسی هماهنگ با دولت را مطرح کرد و گفت: «اگر قانون اساسی عوض شود باید شرایطی فراهم شود تا مانند بسیاری از کشور‌ها، دولت بتواند مجلس را منحل کرده و انتخابات زودهنگام برگزار کند.» او دلیل چنین مطالبه‌ای را «رای‌گیری مجدد مردم برای پدید آوردن سیستمی هماهنگ» عنوان می‌کند. سعید حجاریان و جریان اصلاحات با اعتقاد به چنین باوری با شعار «فتح سنگر به سنگر» سال 78 به دنبال این بودند که پیروزی خود در انتخابات ریاست‌جمهوری 76 را به سایر کرسی‌های سیاسی و اجرایی تعمیم داده و تمام ارکان حکمرانی را به نفع خود یک‌دست کنند. همین جریان اما زمانی که پیروزی جریان رقیب در انتخابات‌های ریاست‌جمهوری سیزدهم و مجلس یازدهم و همچنین مجلس دوزادهم را دیدند «یک‌دست‌سازی» را به شعاری انتقادی تغییر داده و از آن به‌عنوان ابزار حمله به رقیب استفاده کردند. سعید حجاریان که خود حامی یک‌دست‌سازی زیر پوشش ایجاد هماهنگی با دولت بود در ادامه «خالص‌سازی» را تبدیل به واژه‌ای انتقادی کرد و گفت پس از این مرحله یک مرحله دیگر به نام«خلاص‌سازی» داریم که طی آن به تعبیر حجاریان بروکراسی و عرصه عمومی از هر آن چیز و هر آن کس که «دیگری» محسوب می‌شود خلاص می‌شود. اصلاح‌طلبان که اکنون به ضد خود تبدیل شده‌اند در این حد نیز متوقف نمانده و این روز‌ها که مجلس را منتقد خود می‌دانند از پیشنهاد اصلاح قانون اساسی با هدف انحلال مجلس نیز پارا فراتر گذاشته و رسما موجودیت آن را نفی می‌کنند. برخی اصلاح‌طلبان رادیکال مثل آذر منصوری که سایرین را به لیاخوف تشبیه می‌کنند این روز‌ها دقیقاً مشابه با لیاخوف که مجلس را به توپ بست عمل کرده و حاضر به تحمل کوچک‌ترین صدای مخالفی از آن نیستند. این رویکرد متناقض نشان می‌دهد انتقاد به آنچه یک‌دست‌سازی نامیده می‌‍‍شود مبنای نظری دقیقی نداشته و باعث می‌شود اصلاح‌طلبان در رویکرد منفعت‌طلبانه سیاسی بی‌ثبات ظاهر شوند و یک روز آن را ترویج کرده و یک روز هم منتقد آن باشند. 


نظرات شما