يکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴

مقالات

دیپلماسی هسته‌ای در بن‌بست

دیپلماسی هسته‌ای در بن‌بست
پیام آذری - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست با تداوم وضعیت کنونی، فضای دیپلماسی بیش از هر زمان دیگری به «بازی انتظار» تبدیل شده ...
  بزرگنمايي:

پیام آذری - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
با تداوم وضعیت کنونی، فضای دیپلماسی بیش از هر زمان دیگری به «بازی انتظار» تبدیل شده است. هیچ‌یک از طرف‌ها به مصالحه فوری تمایل ندارند؛ بلکه همه چشم به ضعف و تسلیم احتمالی دیگری دوخته‌اند. ایران بر مقاومت و حق خود برای فناوری هسته‌ای تأکید دارد، در حالی‌که آمریکا و متحدانش، بر ادامه فشار تا بازگشت کامل تهران به محدودیت‌های گذشته پافشاری می‌کنند. این تقابل، ساختاری‌تر از آن است که با چند دور مذاکره قابل حل باشد.
پرونده هسته‌ای ایران این بار در نقطه‌ای متوقف شده که ایستگاه «امید به تسلیم» نام دارد؛ جایی که نه نشانی از گشایش در روند دیپلماسی دیده می‌شود و نه تمایلی واقعی از سوی هیچ یک از بازیگران اصلی برای از سرگیری گفت‌وگوها. هر طرف در این بازی پرمخاطره تصور می‌کند که اهرم فشارش در نهایت، دیگران را به عقب‌نشینی وادار خواهد کرد.
در تهران، مقامات جمهوری اسلامی بر این باورند که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و سه کشور اروپایی، در عمل نقش مجری سیاست‌های واشنگتن و تل‌آویو را ایفا می‌کنند و با گزارش‌های گزینشی خود، چهره‌ای سیاسی از نظارت فنی ساخته‌اند. در مقابل، اروپا و آمریکا ایران را به «تعهدگریزی» و کاهش همکاری با آژانس متهم می‌کنند. نتیجه این چرخه بی‌اعتمادی، چیزی جز تداوم بن‌بست و گسترش شکاف‌ها در نظام نظارتی نیست.
در واشنگتن نیز اختلاف نظر عمیقی درباره راهبرد آینده پرونده هسته‌ای ایران وجود دارد. دونالد ترامپ که اکنون با تکیه بر کارزار نظامی اخیر علیه ایران مدعی است برنامه هسته‌ای تهران «در طول جنگ 12روزه کاملا از بین رفته» در عین حال از احتمال توافقی گسترده‌تر در سطح منطقه سخن گفته است.
اما در دولت آمریکا، دو جریان متضاد فعال‌اند؛ گروهی که از زمان درگیری‌های مستقیم با ایران بر گفت‌وگو و مدیریت تنش تاکید دارند، و گروهی به رهبری وزیر خارجه مارکو روبیو که رویکرد «فشار حداکثری» را تنها گزینه ممکن می‌دانند. این دوگانگی، سیاست آمریکا را نه به سمت تعامل، بلکه به سمت انتظار برای تسلیم طرف مقابل سوق داده است.
ناهماهنگی مواضع و از میان رفتن نقاط تماس
حتی اگر مذاکراتی از سر گرفته شود، چشم‌انداز رسیدن به توافقی جامع بعید به نظر می‌رسد. هیچ همپوشانی قابل توجهی میان خواسته‌های طرفین باقی نمانده است. واشینگتن همچنان بر موضع قدیمی خود پافشاری می‌کند که «هیچ غنی‌سازی‌ای نباید در خاک ایران انجام شود»؛ دیدگاهی که یادآور مواضع دوران جورج بوش پسر است.
از سوی دیگر، تهران نیز بر حق مسلم خود برای غنی‌سازی در چارچوب پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) تاکید دارد و حتی در صورت خروج از این پیمان نیز این حق را ذاتی و غیرقابل مذاکره می‌داند.
بدون همراهی روسیه و چین، توانایی آمریکا برای اعمال فشار موثر بر برنامه‌های هسته‌ای ایران به طور محسوسی کاهش یافته است. در عین حال، پاسخ جدی موشکی اخیر ایران به تجاوزات اسرائیل موجب شده تا غربی‌ها به توافقی صرفا هسته‌ای رضایت ندهند؛ چرا که موضوع امنیت اسرائیل در برابر توان موشکی ایران و موازنه بازدارندگی اکنون با پرونده هسته‌ای گره خورده است.
در این میان، اروپا تلاش کرده با حفظ کانال‌های دیپلماتیک و ارسال پیام‌های میانجی‌گرانه از تشدید بحران جلوگیری کند، اما تاثیرگذاری واقعی اروپا بعد از فعال کردن مکانیسم ماشه محدودتر از گذشته شده است. سه کشور اروپایی، که هنوز در قالب توافق برجام متعهد به نظارت و گفت‌وگو هستند، از سویی تحت فشار واشنگتن قرار دارند و از سوی دیگر، اعتماد تهران را به‌دلیل اجرای ناقص تعهدات اقتصادی و بازگشت تحریم های شورای امنیت از دست داده‌اند.
امید به تسلیم؛ دیپلماسی در سایه تردید و بی‌اعتمادی
با تداوم وضعیت کنونی، فضای دیپلماسی بیش از هر زمان دیگری به «بازی انتظار» تبدیل شده است. هیچ‌یک از طرف‌ها به مصالحه فوری تمایل ندارند، بلکه همه چشم به ضعف و تسلیم احتمالی دیگری دوخته‌اند. ایران بر مقاومت و حق خود برای فناوری هسته‌ای تاکید دارد، در حالی که آمریکا و متحدانش، بر ادامه فشار تا بازگشت کامل تهران به محدودیت‌های گذشته پافشاری می‌کنند. این تقابل ساختاری‌تر از آن است که با چند دور مذاکره قابل حل باشد.
در عین حال، هر چه زمان می‌گذرد، توان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای نظارت واقعی بر برنامه هسته‌ای ایران کاهش می‌یابد. نبود دسترسی بازرسان، موجب می‌شود ارزیابی دقیق از وضعیت سانتریفیوژها و ذخایر اورانیوم دشوارتر شود. این خلأ نظارتی، ریسک محاسبات اشتباه را بالا می‌برد و می‌تواند بهانه‌ای برای اقدامات پیش‌دستانه نظامی یا تحریم‌های جدید شود.
با وجود همه این نشانه‌های انجماد، تجربه مذاکرات طولانی ایران و غرب در دو دهه گذشته نشان داده است که هیچ بن‌بستی در سیاست بین‌الملل ابدی نیست. همان‌گونه که در گذشته فشارها سرانجام به میز مذاکره منتهی شد، احتمال نرم شدن تدریجی مواضع در آینده نیز وجود دارد؛ هر چند این بار هزینه بازگشت به گفت‌وگو، برای همه طرف‌ها بسیار سنگین‌تر از گذشته خواهد بود. تا آن زمان، دیپلماسی هسته‌ای در سایه بی‌اعتمادی و امید به تسلیم، همچنان در بن‌بست باقی می‌ماند.
بازار


نظرات شما