پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۴

مقالات

سرمقاله فرهیختگان/ در یمن چه خبر است؟

سرمقاله فرهیختگان/ در یمن چه خبر است؟
پیام آذری - فرهیختگان / «در یمن چه خبر است؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم سیدمهدی طالبی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: امارات پس از آشوب در سودان ...
  بزرگنمايي:

پیام آذری - فرهیختگان / «در یمن چه خبر است؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم سیدمهدی طالبی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: امارات پس از آشوب در سودان در پی تکرار آن در یمن است. حمایت‌های امارات از شورشیان سودان باعث شد با سقوط شهر مهم فاشر، غرب سودان به طور کامل تحت کنترل آن‌ها درآمده و در معرض تجزیه قرار گیرد. حالا آن‌ها هم‌زمان این واقعه را در یمن تکرار کرده‌اند و شورشیان موردحمایت امارات با تصرف مناطق وسیعی در دو استان شرقی یمن، آرزوی تجزیه مجدد جنوب را در سر دارند. یمن جنوبی از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۹۰ به مدت ۲۳ سال در نقشه سیاسی جهان وجود داشت. همانند سودان که اماراتی‌ها با طرف موردحمایت عربستان درگیر شدند، در یمن نیز طرف مقابل آن‌ها مورد پشتیبانی سعودی است. در دو دهه اخیر، غرب آسیا شاهد شکل‌گیری چند کانون قدرت بود، محور مقاومت به رهبری ایران، محور ترکیه-قطر و متحدان اخوانی‌شان و همچنین محور عربستان-امارات. محور مقاومت و محور ترکیه-قطر باقی مانده‌اند؛ اما محور عربستان-امارات گسسته شده و به‌جای آن محور رژیم صهیونیستی-امارات شکل گرفته است. بازار تحرکات منطقه‌ای امارات در این بخش تحرکات منطقه‌ای امارات با تمرکز بر یمن مورد بررسی قرار گرفته‌اند: 1 - امارات در یمن همانند سودان، چند سالی است روی نیرو‌های متحد، قدیمی، ریشه‌دار و دارای تمایلات تجزیه‌طلبانه سرمایه‌گذاری کرده است. در سودان آن‌ها از نیرو‌های موسوم به واکنش سریع حمایت می‌کنند که قوای قبیله‌ای توانمندی در غرب کشورند. در جریان شورش چند دهه‌ای دارفور در غرب که ریشه‌های قومی داشت، شبه‌نظامیان قبایل عربی به حمایت از مواضع دولت پرداخته و قبایل شورشی غیرعرب را سرکوب می‌کردند؛ پس از مدتی این نیرو‌ها خود به جزئی رسمی از نیرو‌های مسلح تبدیل شدند؛ اما ساختارشان همان ساختار بومی و قبایلی باقی ماند. نیرو‌های واکنش سریع به رهبری محمد حمدان دقلو مشهور به حمیدتی برخلاف کارکرد قدیمی خود امروز به عامل جدایی غرب از دولت مرکزی تبدیل شده‌اند. حمایت امارات از این نیرو‌ها صرفاً تأمین پول و سلاح است؛ زیرا این نیرو‌ها قدمتی چنددهه‌ای داشته و از نظر داشتن جغرافیای بومی، جمعیت حامی، انگیزه‌های محلی، تعداد شبه‌نظامیان، تجربه جنگی و اتحاد وضعیت مناسبی دارند. در یمن نیز آن‌ها از نیرو‌های شورای انتقالی جنوب به رهبری عیدروس الزبیدی حمایت می‌کنند. این شورا از سال ۲۰۱۷ تشکیل شد و پیش‌ازاین جنبش جنوب نام داشت. جنبش جنوب از سال ۲۰۰۷ شکل گرفته و به دنبال احیای مجدد کشور یمن جنوبی بود. حمایت از این قوا برای اماراتی‌ها مزایای مشابهی با حمایت از نیرو‌های واکنش سریع داشت؛ شورای انتقالی جنوب دارای آرمان‌های محلی، جمعیت وفادار، قدمت و اتحاد چنددهه‌ای، تجارب جنگی و سیاسی، جغرافیای خاص و تعداد قابل‌توجهی شبه‌نظامی بود. اگر در سودان تعداد شورشیان با ارتش ملی تقریباً برابر است، در یمن نیز شورشیان موردحمایت امارات دارای قوای عظیم در سطح دولت مرکزی مستقر در صنعا و قوای مورد پشتیبانی عربستان هستند. دلیل تمایل امارات به حمایت از چنین قوایی در هر کشور، به ضعف آن‌ها در مدیریت مستقیم باز می‌گردد؛ درحالی‌که کشور‌های توانمند مجموعه‌های مختلف و پراکنده‌ای از نیرو‌ها را موردحمایت قرار می‌دهند و تمایلی به پشتیبانی از قوای عمده ندارند؛ زیرا احتمال دارد آن‌ها پس از مدتی خود را بی‌نیاز از حامی‌شان فرض کنند. 2- نیرو‌های امارات و عربستان سعودی تقریباً در تمام خاک یمن جنوبی سابق همراه یکدیگر حضور داشتند. کفه قدرت در منطقه غربی با حمایت امارات از شورای انتقالی جنوب با این کشور بود و سعودی‌ها به دلیل مرز مشترک و حضور زمینی مستقیم، در ناحیه شرقی قدرت بیشتری داشتند. 3- اگر امارات و مجلس انتقالی جنوب بخواهند یمن جنوبی را احیا و کشور را تجزیه کنند، به میادین انرژی شرق نیاز دارند. بدون این میادین هزینه اداره امور دولتی و نظامی منبع داخلی معتبری نخواهد داشت. دسترسی به این میادین به معنای عدم نیاز به واردات انرژی خواهد بود؛ از سوی دیگر علاوه بر این صرفه‌جویی، دولت از مزایای فروش داخلی و صادرات انرژی بهره‌مند می‌شود. 4- با سقوط سوریه، نفوذ امارات در دمشق محدود شد و در جنوب که حوزه محلی نفوذش بود، رژیم صهیونیستی به طور مستقیم مسئولیت‌ها را برعهده گرفت. سقوط سوریه قدرت ترکیه و عربستان را در سوریه افزایش داد و ریاض در بیروت نیز توفیقاتی کسب کرد. در عراق، محور مقاومت، ترکیه، قطر و عربستان قدرت بیشتری کسب کردند. با کاهش زمینه‌های مانور در شام و عراق، امارات بر سرمایه‌گذاری خود در دو سوی دریای سرخ افزود تا ناکامی‌ها را در این منطقه جبران کند. امارات، جمهوری ونیز می‌شود؟ به نظر می‌رسد امارات با عبور از اقتصاد نفتی و شکوفایی در تجارت متکی بر دریا، در حال پیمودن مسیر‌های مشابه با جمهوری ونیز است که موفق شد در دریای مدیترانه به یک قدرت تجاری-نظامی تبدیل شود. ونیزی‌ها در اوج دوران خود، به دلیل نقش گسترده در تجارت میان اروپا، آسیا و شمال آفریقا به ثروت زیادی دست یافته و با تشکیل قوای دریایی بر جزایر و بنادر متعددی در مدیترانه مسلط شدند. امارات قصد دارد فرایند مشابهی را بپیماید و پس از آنکه بنادرش به بارانداز واردات و صادرات غرب آسیا تبدیل شدند، در پی مسلط‌شدن بر جزایر و بنادر در آب‌های نزدیک به‌ویژه در خلیج عدن، باب‌المندب و دریای سرخ است. اماراتی‌ها می‌خواهند مسیر ونیز را طی کنند؛ اما همه شرایط میان آن‌ها یکسان نیست. 1- عصر آسیب‌پذیری‌ها تغییرات در تسلیحات باعث شده تا دسترسی به سلاح‌های دوربرد و دقیق به دشواری دهه‌های قبل نباشد. اگر زمانی برد جنگنده-بمب‌افکن‌ها محدود و بمب‌هایشان غیردقیق بود، نهایت برد موشک‌های بالستیک متعارف در مدل اسکاد به ۳۰۰ کیلومتر محدود می‌شد و خبری از گسترش موشک‌های کروز به دلیل دشواری سیستم‌های هدایت و کنترل نبود، حالا شرایط فرق کرده است. امروزه فراتر از دولت‌ها، گروه‌های فرودولتی هم به برخی توانمندی‌های هوایی کوتاه‌برد یا برد بلند دست یافته‌اند. حملات موشکی و پهپادی یمن به عربستان و امارات و هدف قرارگرفتن کشتی‌های تجاری با مبدأ و مقصد بنادر اماراتی در مسیر و یا محدوده بنادر، قرارداشتن امارات در عصر آسیب‌پذیری‌ها را نشان می‌دهد. این روند شامل قدرت‌های بزرگ نیز می‌شود؛ هم‌زمان با آنکه روسیه در معرض حملات پهپادی و ریزپرنده‌ها قرار دارد، آمریکا طرحی تحت عنوان گنبد طلایی دارد که نشانگر سرایت خطر به چنین قدرت‌هایی است. 2- محیط قدرتمند ونیز زمانی شکل گرفت که اتحاد شبه‌جزیره ایتالیا از بین رفت و امپراتوری روم غربی فروپاشید. این حکومت اندکی قبل از تشکیل کشور ایتالیا از بین رفت. به عبارتی دیگر ونیز حدفاصل فروپاشی قدرت در شبه‌جزیره ایتالیا تا زمان احیای مجدد آن حیات داشت. در منطقه‌ای وسیع‌تر، در دریای مدیترانه به‌ویژه در مرکز آن قدرت قابل‌اعتنایی وجود نداشت و این به ونیزی‌ها برای توسعه قدرتشان کمک کرد؛ اما در زمان قدرت روم شرقی، عثمانی و سپس امپراتوری اتریش-مجارستان این بسط قدرت ابتدا متوقف و سپس توانمندی‌هایش در داخل مرز‌ها محدود می‌شد. اماراتی‌ها در محیطی فعالیت می‌کنند که بازیگران قدرتمند بومی دارد؛ نه فقط در غرب آسیا و محیط پیرامونش، بلکه در همان محیط خلیج‌فارس، ایران و عربستان سعودی حضور دارند و قطر نیز در حدی بسیار کمتر از این دو، قابل اعتناست؛ زیرا همانند امارات دارای توانمندی‌هایی برای نفوذ در مناطق است. در محیط بزرگ‌تر، ترکیه و مصر حضور دارند. در سودان، امارات با حمایت از شورشیان در قالب قوای شبه‌نظامی نیرو‌های واکنش سریع در مقابل دولت مرکزی قرار گرفته که موردحمایت ترکیه، عربستان سعودی، مصر و ایران است. امارتی‌ها البته در این جبهه تنها نیستند و از همراهی رژیم صهیونیستی و آمریکا بهره می‌برند. 3- رژیم صهیونیستی آینه زنده رژیم صهیونیستی حاصل دو جنگ جهانی است و از دل مناسبات شکل‌گرفته پس از آن‌ها تأسیس شده است. صهیونیست‌ها سرپل اصلی غرب در جهان اسلام و آسیا به‌حساب آمده و در جهان غرب نفوذ بسیاری داشته و موردحمایت تندرو‌های مسیحی است. از نظر ابعاد قدرت تل‌آویو با ابوظبی غیرقابل‌مقایسه است؛ رژیم صهیونیستی به قوای زمینی و هوایی مجهز بوده و از سلاح‌های هسته‌ای برخوردار شده است. در سوی دیگر بر اساس یک سیاست همه‌جانبه، برتری کیفی صهیونیست‌ها در منطقه باید حفظ شود؛ نتیجه این سیاست عدم فروش سلاح‌های بسیار پیشرفته آمریکایی به منطقه، فشار بر چین و روسیه در خصوص ارائه سلاح به منطقه و ترور دانشمندان کشور‌هایی مانند ایران، عراق، مصر و سوریه است. علی‌رغم این مزایا اما تل‌آویو قادر به تثبیت و بسط قدرت خود در منطقه به شکلی قابل‌اعتماد نشده است. اگر صهیونیست‌ها با قدمت، هوشمندی، حمایت، امکانات و آزادی عمل بیشتر نسبت به امارات در مسیری ناکام مانده‌اند، بعید است امارات بتواند چنین مسیری را پیگیری کند.


نظرات شما