يکشنبه ۷ دي ۱۴۰۴

سیاسی

تاریخ نخواندن، رهزن اهل هنر است

تاریخ نخواندن، رهزن اهل هنر است
پیام آذری - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست ایمان‌ عظیمی| «شهرام ناظری» آوازخوان موسیقی ملی ایران پس از مدت‌ها در ...
  بزرگنمايي:

پیام آذری - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
ایمان‌ عظیمی| «شهرام ناظری» آوازخوان موسیقی ملی ایران پس از مدت‌ها در صدر توجه رسانه‌ها قرار گرفت. اما این‌بار خبری از اجرای صحنه‌ای موسیقی یا انتشار آلبومی تازه از وی نبود. ناظری با حضور در دانشگاه سلجوق ترکیه عنوان کرد که ما در مقام شهروندان ایرانی باید از این کشور، مسئولان و مردمش به‌خاطر حفظ و ترویج مکتب مولانا تشکر کنیم؛ اگر این میراث در ایران بود در سایه بی‌توجهی مسئولان به محاق می‌رفت! (نقل به مضمون). می‌توان صدای شهرام ناظری، هنرش و تلاش او برای حفظ موسیقی سنتی را ارج نهاد و کارنامه‌اش را مورد ستایش قرار داد، اما اطلاعات استاد در مورد جایگاه مولانا در ایران کامل نیست و همین نکته قضاوت وی از شرایط را تحت تاثیر قرار می‌دهد. از طرفی ستایش مبالغه‌آمیز آقای ناظری از ملت و دولت ترکیه نسبت چندانی با رفتار این کشور با مشاهیر و چهره‌های تاثیرگذارش در حیات اجتماعی همسایه غربی ندارد. در همین راستا قصد داریم حرف استاد را کامل کنیم تا خواننده با روایت موجهی از حضور آقای ناظری در دانشگاه سلجوق ترکیه دست پیدا کند. 
وقتی احمد کایا تکفیر شد
تقریبا هیچ ایرانی علاقه‌مند به حوزه موسیقی خاورمیانه نیست که «احمد کایا» را نشناسد. او که از بزرگ‌ترین هنرمندان و خوانندگان معاصر موسیقی ترکی-کُردی است، در اغلب آثارش نسبت به شرایط اجتماعی و اقتصادی ترکیه معترض بود و هزینه‌اش را هم با مرگ خویش پرداخت کرد! کایا از پدر و مادری کرد در شهر علوی‌نشین ملاطیه زاده شد و در سراسر زندگی‌اش چیزی جز فقر و درد اعتراض نصیبش نشد. آن‌ها که شناخت خوبی نسبت به فضای ترکیه دارند گواهی می‌دهند که اقلیت کردنشین در این کشور حال و روز خوشی ندارند و حتی زبان‌شان تا سال‌ها توسط مرکزنشینان و قاطبه جامعه به رسمیت شناخته نمی‌شد. کایا در آخرین نقطه عطف زندگی‌ هنری و شخصی‌اش با حضور در مراسم جایزه برترین‌های هنر ترکیه گفت که تصمیم دارد در آلبوم جدید خود ترانه‌ای به کردی اجرا کند و امیدوار است که کانال‌های تلویزیونی ترکیه‌ای برای پخش آن دل و جرئت نشان دهند. همین اتفاق کافی بود تا حمله‌ها از سوی ملی‌گرایان افراطی و رادیکال به سمت کایا شروع شود و دامنه بسیار زیادی پیدا کند. احمد کایا صرفا به‌خاطر ابراز هویت کردی‌اش به دادگاه احضار و بازداشت شد. او متهم به این بود که سال‌ها پیش کنسرت‌هایی را در حمایت از «پ.ک.ک» در کشورهای اروپایی اجرا کرده است و همین نکته کافی بود تا نقطه پایانی بر فعالیت‌های موسیقایی احمد کایا در موطن خود گذاشته شود و او به دلیل آزار و اذیت‌‌هایی که از طرف هموطنانش به‌سوی خویش روانه شد، عطای ماندن در ترکیه را به لقایش بخشید و چندماه بعد برای همیشه زندگی را در پاریس بدرود گفت. آقای ناظری مسلما در مقام یکی از مشهورترین شهروندان کرد، به‌خوبی و بیش از همه می‌داند که اکثریت مردم و مسئولان کشور ترکیه رابطه خوبی با اقلیت کردنشین این کشور ندارند و تا سال‌ها هویت آن‌ها را انکار می‌کردند و در نمونه‌ای مشخص و معاصر احمد کایا را با فرار از سرزمین مادری به کام مرگ کشاندند؛ پس همسایه غربی ما اگر می‌خواهد میزبان میراث مولانا به‌عنوان یک شاعر بزرگ ایرانی باشد، باید بیش و پیش از هرچیز به حفظ جان هنرمندان زنده‌اش احترام بگذارد. 
ما برای مولانا جان دادیم دوست عزیز
ادعای شهرام ناظری درخصوص اهمیت ندادن به مولانا و میراث عرفا و شعرای ما می‌تواند درست باشد، اما این گزاره خام است و وقتی با یک نتیجه‌گیری نادرست همراه می‌شود باید فاتحه‌اش را خواند. جمهوری اسلامی در مقایسه با سلف خود، اهتمام بیشتری به حفظ میراث ملموس و ناملموس فرهنگی ایرانی داشته و با وجود تمام کاستی‌ها و ترک فعل‌ها احترام ویژه‌ای برای مولانا و شعرایی چون او قائل شده است. مقبره این شاعر بزرگ و پرآوازه در شهر قونیه ترکیه قرار دارد، اما آیا این حقی را برای میزبان برای تصاحب مولانا به نفع مقاصد سیاسی و اقتصادی ایجاد می‌کند؟ آن‌هم درصورتی‌که شاعر قرن هفتم هجری ما حتی یک مصرع شعر به زبان ترکی ندارد! به بیان دیگر، ترکیه تنها از جنبه توریستی مولانا بهره برده و هیچ نشانی از نوع نگاه این شاعر و حکیم ایرانی در نوع سیاست‌ورزی حکمرانان این کشور مشاهده نمی‌شود که اکنون بخواهند بدین‌واسطه به جهان پیرامونشان فخر بفروشند. مسئولان ما کم‌کاری کردند، اما مگر می‌شود ارجاعات متعدد هنرمندان ایران در زمینه و پس‌زمینه آثارشان به مولانا را نادیده گرفت و یک‌طرفه رای صادر کرد؟ در یک نمونه قابل‌اشاره، «محسن چاوشی» و «حسن فتحی» قرار دارند که فارغ از ارزش‌گذاری‌های مرسوم، مولانا و شیوه نگاه وی به جهان را در آثار خویش جانمایی کرده‌اند و چشم و قلم ایرانیان در این سال‌ها دور از میراث گرانبهایشان در ادبیات نبوده است. اغلب ترانه‌ها، کتاب‌ها، فیلم‌ها و سریال‌هایی که در این سال‌ها منتشر، توزیع و پخش شده‌اند با مجوز رسمی ارشاد و نهاد‌های ذیربط به این نقطه رسیده‌اند و نمی‌توان مسائلی از این دست را به‌طور کل نادیده گرفت. شهرام ناظری، محمدرضا شجریان و بسیاری از خوانندگان مطرح موسیقی سنتی (از برنامه گل‌ها به این طرف) به‌عنوان حاملان زبان شعری مولانا، سعدی، حافظ، خیام و... شهرت خویش را مدیون سازوکارهای موجود در وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی ایرانند، زیرا در آن سال‌ها که موسیقی موضوعیت و محلی برای اعراب نداشت، این اعضای کانون فرهنگی و هنری چاووش، گروه عارف و شیدا و... بودند که توانستند از امکان قانونی شکل‌گرفته در آن ایام نهایت استفاده را ببرند و مخاطب جوان آن روزها را به شعر و آواز ایرانی آشنا کنند. از طرف دیگر، حمایت مقام معظم رهبری از شعر فارسی، به‌ویژه اشعار قدمایی ما در نوع خودش بی‌نظیر است، به‌شکلی که مسئولان عالی‌رتبه دولت ترکیه باید این میزان از تسلط روی شعر را تنها در خواب ببینند. 
بازار


نظرات شما