پیام آذری

آخرين مطالب

شاهد آخرین نفسِ پدرم در دنیا اجتماعي

شاهد آخرین نفسِ پدرم در دنیا
  بزرگنمايي:

پیام آذری - غلط نکنم تابستان 1371یا1372بود و آن،زمانی بودکه درسختی روزهای بعد ازقطعنامه(قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد که درتابستان 1369تصویب شد و پذیرش آن ازسوی ایران درست یک سال طول کشید)وجام زهری که به خورد امام داده شده بود، پاسدارها‌ گیر کرده بودند درنرفتن ذیل عناوین ودرجات وهمچنان برادرخطاب کردن هم وتمکین به بخشنامه که می‌گفت باید با لباس و درجه مصوب دراماکن رسمی حاضرشوید‌ وهنوزمشق به آنجانرسیده بودکه بدانیم آرمانی ماندن وانقلابی عمل کردن در این چارچوب‌ها نمی‌گنجد وچیزی فراتر است.
دروغ چرا،آدمی که من به عقل وشناخت آن روزهایم شناخته بودمش،آدم رفتن زیر این‌جور بارها نبود.هنوزهم نیست! وندانستم آن‌روز چطورخودش رامجاب کرده بودکه درجه‌های سرهنگ‌تمامی‌ا‌ش را بزند.یعنی اصلش این است که اوهمیشه به دانسته وتکلیفش عمل کرده ودرقیدوبند معذورات وملاحظات نبوده ونیست وحقیقت این است که بارانقلاب هیچ وقت روی دوش عقول محاسبه‌گر اتوکشیده‌‌ تکنوکرات،جلونرفته وآدم‌هایی ازنوع اوبودند وهستندوخواهند بود که زیر یک خم این کار رفته و می‌روند و خواهند رفت؛ آن‌سان که افتد و دانی... . 
رژه فرزندان شهدا در محضر رهبری
مهر1375وقتی چو پیچید که قراراست حضرت آقا بیاینداستان وهی همه دربه در دنبال جورکردن وقت دیدار با حضرت‌شان بودند، او که آن روزها فرمانده پادگان حر بود، جمع‌مان کردوذیل عنوان یگان فرزندان شهدا‌ با مینی‌بوس بنیاد شهید که کلیدش تا روز آخر دست خدابیامرز آقا سلیمان شفقت بود،بردمان ارومیه و بماند که یادش رفته بودهماهنگ کند این 25 - 20 بچه شهید نورس نوجوان تازه ریش و سیبیل پیدا کرده با صدای دو‌رگه، دقیقا کجا قراراست جلوی فرمانده کل قوا رژه بروند و تا رسیدیم ارومیه، بعد از این‌که کلی گشتیم و هی این در وآن درزدیم ودست آخر کسی صاحب ما نشد، یک پدرآمرزیده‌ای ازسپاه ارومیه پیدا شد و یک ناهار در بازارباش به‌ما داد و سر و ته‌مان کرد خوی‌؛ که کار دیدار و رژه و خیرمقدم‌گویی در لحظه ورود در فرودگاه، حساب و کتاب و هماهنگی دارد و الکی نیست و مغموم و مأیوس با ذکر مدام «طبل بزرگ زیر پای چپ» برگشتیم خوی.اما او همچنان که گفتم‌، از آنهاست که حدیث داریم درباره به‌شان که می‌فرماید: «مومن در هیچ چارچوبی نمی‌گنجد!» و او در آن 2-3 روز ناامید نشد و چنان زمین و زمان را به هم دوخت که دست آخر برای شامگاه مشترک نیروهای مسلح استان در محل قرارگاه حمزه سیدالشهدا‌ و نه به عنوان مهمان برنامه که به‌عنوان یگان پیشرو، جا رزرو کرد در رژه و باز ریسه‌مان کرد و رفتیم ارومیه و در مدرسه‌ای متروکه در محله اخگر و ظرف دو روز به‌مان نظام‌جمع و خبردار و تعلیمات میدان مشق و مهم‌تر از همه، «بدو رو» یاد داد و خودش فرمانده یگان‌مان شد و عصر یک روز دل‌انگیز پاییزی رفتیم قرارگاه که جلوی آقا رژه برویم وهنوز بعد از 28سال خاطره لبخندی که آقا حین سان نثارمان کرد،فراموشم نشده؛ وقتی ما حواس‌مان درگیر صدای طبل بزرگ بود و تطبیقش با ضربه پای چپ‌مان!او که دوست دارد به معمول و مرسوم جوانان دهه 50 و 60 کت و پیراهنش را اتو و آنکارد نکرده تن کند، یک روز پنجشنبه‌ سرد زمستانی در خلال روزهای دی1383وقتی با مادرم دو تایی نشسته بودیم سر مزار بابا، آمد و زانو زد به فاتحه و انگشت میانی‌اش را در نبود انگشت اشاره دست راستش ــ که درجبهه جایش گذاشته ــ گذاشت روی سنگ ابری مزار بابا و فاتحه داد و بعد نمی‌دانم چرا برخلاف معمول، جدی شد وشروع کردبه نقل آن دفعه‌ای که باهم از خوی با تویوتا گازش راگرفتند تا دزفول و ریز و درشت آن سفر را که وقتی رسیدند، صدام با اولین موشکی که به دزفول زد، آمد استقبال‌شان گفت وحتی جلوی مادرم گفت بابا او را به چه اسمی صدا می‌کرد و گفت با وجودی که خدابیامرزخسته‌ خواب بود،دلش رضا نشد واعتماد نکرد وماشین را نداد دست من و خودش تا دزفول پشت رل بود و بینش حکایت آن دو کیلو نارنگی که ازهمدان خرید وچه شدکه همه‌ دو کیلو راخودش خوردو حتی یکیش را هم به او نداد تعریف کرد و بین شوخی و جدی رسید به‌روز دوم عملیات والفجر یک درفروردین1362 و گفت آخرین کس، او کنار پدرم بود وقتی آن ترکش ریز قد عدس، پدرم را تا بهشت بالا کشید... .
خاطراتی با رنگ طنز
آن شبی هم که دربهار1387 وقتی در فرمانداری جمع بودیم و صندوق‌‌های آرای مرحله دوم انتخابات مجلس داشتند برمی‌گشتند و فرمانداری آبستن آن اتفاق(مبسوط آن اتفاق را تاجایی‌که جاداشته ومی‌شود درکتاب«امین آراء» درفصل انتخابات سال86 آورده‌ام.‌) بود و او فرمانده سپاه بود و غضب کرد و کلاهش را گذاشت روی سرش و پله‌ها را دو تایکی سرید پایین و زد بیرون و هر قدر داد زدم نرو، گوشش بدهکار نشد و رفت که رفت... .روزی هم که درتابستان1388وقتی برای کتاب بابا داشتم تحقیقات می‌کردم، خیلی جدی و حرفه‌ای رفتم سراغش که بیا صفرتاصد ماجرایی که با پدرم داشتی را موبه مو برایم بگو، 9تا از10تا خاطره‌ها ودر یاد مانده‌هایش،رنگ طنز داشت و او ریزودرشت ماجرای پیوستن‌اش به سپاه راکه ازمعبرپدرم بوده درست وجامع ومانع برایم گفت و در چارچوب نگنجیدن‌هایش را و شلتاق دادن‌هایش به بابا که فرماندهش بود واززیردستش دررفتن‌ها به مقصد جبهه و ممانعت‌های پدرم و دست آخر باهم رفتن‌شان به جبهه را و بازآن حسرت عمیق دست نایافتنی وحسادت دیربازم به او در من زنده شد که آدمی که او باشد‌ آن‌قدر پیش خدا آبرو داشته که شاهد آخرین نفس پدرم در دنیا باشد وقتی که داشتند به رزمندگان لشکر عاشورا آب می‌رساندند... .اوآخرین آدم ازاهل دنیاست که گرمی تن پدرم راحس کرده و او پاسدار اسلام، حاج علی یوسفی است. 

لینک کوتاه:
https://www.payameazari.ir/Fa/News/674819/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

سم‌زدایی کبد با نخوردن این خوراکی پرطرفدار!

«ارومیه» واقعا احیا شد؟

این استان رکورد دار آمار حیوان گزیدگی در کشور

برای نخستین‌بار؛ انتشار دست‌نوشته‌ رهبر انقلاب در دفتر کتابخانه وزیری+عکس

لزوم هوشیارسازی اجتماعی نسبت به آسیب‌های پیری جمعیت

ساخت 55 کلاس درس در اشنویه

اعتراض مردم خوی به بوی نامطبوع تصفیه خانه فاضلاب

بکرترین دریاچه لرستان در دل طبیعت (فیلم)

معلم میراث‌ دار انبیا در تعلیم و تربیت و انسان‌سازی

برای نخستین‌بار؛ انتشار دست‌نوشته‌ رهبر انقلاب در دفتر کتابخانه وزیری | تصاویر

نواحی غربی کشور 17 اردیبهشت ماه بارانی می‌شود/صدور هشدار هواشناسی سطح زرد در کشور

نفت باکو همچنان از ترکیه به اسرائیل می‌رسد

تشدید بارش‌ها؛ آغاز موج جدید بارش‌های بهاری در سطح کشور

کاهش 8 درصدی مراجعین نزاع در استان اردبیل

قدردانی از بزرگان، جامعه را فاخر می‌کند

سرپرست جدید پردیس بنت الهدی صدر اردبیل معرفی شد

افتتاح کتابخانه در روستای بیوران شهرستان سردشت

اجرای تئاتر عروسکی در مناطق کم برخوردار فارس

اراذل و اوباش قمه به‌دست در تبریز زمینگیر شدند

برترین موتورکراس سواران تبریز معرفی شدند

تماشا خانه سیار کانون به استان فارس رسید

پایان دور کنونی مذاکرات برای آتش بس در غزه/ هیئت حماس امشب قاهره را ترک می‌کند

(تصاویر) گنبد سرخ مراغه، یادگاری معماری سبک آذری

دیدار میانه جدولی‌ها برنده نداشت + خلاصه بازی

پایان دور اول مذاکرات قاهره/ هیئت حماس مصر را ترک کرد

بهره‌برداری از 274 کیلومتر راه روستایی در آذربایجان‌غربی

خلیفه کل ارامنه آذربایجان اهانت به قرآن کریم را محکوم کرد

رهایی دو زندانی از پای چوبه دار در مشگین شهر

300 پرس غذای گرم در پارس‌آباد بین نیازمندان توزیع شد

روستای بدون بیکار با پرورش گل در مازندران

روستای بدون بیکار در مازندران

تجلیل از چهره‌های ماندگار تعلیم و تربیت استان

نواحی غربی کشور 17 اردیبهشت ماه بارانی می‌شود

برگزاری همایش دین، فرهنگ و رسانه‌های نوین در قم و تهران

روایت مهناز افشار از شکست و سرخوردگی پس از مهاجرت/ ویدئو

ندا قاسمی علاقه دارد گوینده چه خبر خوشی از رادیو باشد؟

شور و حال انتخاباتی در تک حوزه استان اردبیل در مرحله دوم انتخابات مجلس

مشارکت شهروندان در مدیریت شهری موجب کاهش هزینه‌ها می‌شود

غبارروبی و عطر افشانی مزار شهدای مهاباد

کلنگ زنی احداث سالن چند منظوره ورزشی در روستای سنگان اشنویه

نهال‌کاری در 50 هکتار از اراضی تفرجگاه عینالی تبریز

هنگام وقوع سیل چه کنیم ؟ | توصیه‌های کاربری برای مواقع پیش از سیل ، هنگام سیل و پس از سیل

قابل توجه پان‌ترک‌ها که منکر حضور وهابی‌ها در باکو هستند!

اسپانیا میزبان فیلم ژاو با حضور هنرمندان قمی شد

نظارت مأموران محیط زیست آذربایجان‌غربی بر بیش از760 هزارهکتار ازمناطق تحت مدیریت

6100 نفر در قالب گروه‌های جهادی به مناطق محروم آذربایجان‌غربی اعزام شدند

یک میلیون هکتار از مراتع آذربایجان‌غربی ییلاقی است

بیشترین حیوان گزیدگی در کدام منطقه از ایران اتفاق می افتد؟

انواع مدل کابینت و کمد زیر پله: راه حلی خلاقانه برای بهینه سازی فضا

مجازات قاچاقچی لوازم خانگی در مهاباد