آلفا شدن یا ملکه شدن؛ روانشناسی در تله بلاگرها
مقالات
بزرگنمايي:
پیام آذری - تبیان / وقتی سطح روانشناسی به شعارهای انگیزشی و کلیپهای زرد کاهش مییابد، مفاهیمی مثل عزتنفس، کودک درون و خودشناسی به ابزاری برای جذب فالوئر و فروش دورهها تبدیل میشوند؛ جایی که ملکهشدن و آلفاشدن جای رشد واقعی را میگیرند.
«چطور ملکه باشم؟»، «با این رفتارها آلفا میشی»، «این 5 ویژگی مخصوص زن قویه!»؛ اینها تنها نمونههایی از محتوای پربازدید اینستاگرام هستند که با بستهبندی روانشناسی موفقیت یا مشاوره روابط، کلیشههای جنسیتی را تولید میکنند. این کلیپها خودشناسی با جذب جنس مخالف را به ابتذال میکشد و در پس شعارهای انگیزشی، اضطرابی دائمی و مقایسهای ناسالم را در زنان و مردان دامن میزنند.
بلاگرها و دنیای ملکهشدن
بلاگرهایی با چندصد هزار تا چند میلیون دنبالکننده، خود را مربی توسعه فردی، روانشناس یا مشاور معرفی میکنند و وعده میدهند که با دورههایشان، شما به «نسخه بهتر خود» میرسید. یکی جلوی دوربین آرایش میکند و با لحنی تند میگوید: «مهریه میگیری؟ نوشجونت! اگه شوهرت بهت فلان حرف رو زد، تو احمقی! اگه ازدواج کردی و قید درس رو زدی، خاک تو سرت!» دیگری انگار در دنیای دیزنی زندگی میکند و دورههای «ملکه شدن» را با قیمت 5 میلیون تومان میفروشد؛ سرفصلهایی مثل «درمان کودک درون»، «انرژی زنانه»، «سیاست در عشق» یا «چطور مرد با استاندارد بالا جذب کنیم».
بازار ![]()
دورههای مردان آلفا!
در سوی دیگر، مردان هدف نسخه «مرد آلفا» قرار میگیرند: مردی تصمیمگیر، بیاحساس و کنترلگر که باید با پول و قدرت، «زن باکلاس» را جذب کند. جملاتی مثل «مرد واقعی گریه نمیکنه» یا «اگه پول نداری، زن بهت نگاه نمیکنه» به مردان فشار میآورند تا خود را در قالبی غیرواقعی و سمی از مردانگی محبوس کنند. در هر دو طرف، انسانی واقعی با طیفی از احساسات حذف میشود و ارزش فرد به معیارهای ظاهری و مالی کاهش مییابد.
الگوریتمها و پاداش به جنجال
الگوریتمهای شبکههای اجتماعی به محتوای پرتعامل پاداش میدهند، نه محتوای معتبر. مطالعات نشان میدهد که محتواهای «توسعه فردی» به دلیل ارائه راهحلهای سریع و جذاب، بیشتر دیده میشوند. بلاگرها این را خوب میدانند و با تولید محتوای جنجالی مثل شعارهای ضد مرد، ضد زن یا ضد فمینیستی دعوا راه میاندازند. در منطق الگوریتم، هر کامنت، حتی نفرتانگیز، امتیازی برای دیده شدن است. این چرخه باطل، بلاگرها را به تولید محتوای نمایشی و غیرعلمی هل میدهد.
وقتی روانشناسی به بازار میرود
مفاهیم روانشناختی مثل «عزتنفس»، «کودک درون» یا «خودشناسی» از دایره تخصص خارج شده و به ابزار جذب فالوئر تبدیل شدهاند. بلاگرهایی که با چند ویدیو یوتیوبی خود را متخصص مینامند، این واژهها را تحریف میکنند و با شعارهای انگیزشی، مخاطب را به خرید دورههای گرانقیمت و صوتهایی مثل «چطور ملکه شویم» یا «چطور آلفا شویم» وابسته میکنند. این محتواها اغلب در چارچوب نئولیبرالیسم روانشناختی عمل میکنند؛ دیدگاهی که فرد را مسئول کامل موفقیت یا شکستش میداند و با تأکید بر خودسازی و رقابت، عوامل اجتماعی و اقتصادی مثل نابرابریها را نادیده میگیرد. طبق این دیدگاه، زنان و مردان بهعنوان کالاهایی رقابتپذیر در بازار جذابیت و موفقیت ظاهر میشوند، نه سوژههایی آگاه با ارزشهای درونی.
شبهدرمانگری و وابستگی روانی
رابطه بلاگرها با فالوئرها به «شبهدرمانگری» تبدیل میشود. مخاطبان در دایرکت درد دل میکنند، مشورت میگیرند و حتی تصمیمات زندگیشان را بر اساس استوریهای بلاگر میگیرند. این رابطهی یکطرفه، که فاقد مسئولیت حرفهای یا چارچوب قانونی است، میتواند آسیبزا باشد. روانشناسها هشدار میدهند که تعامل مداوم با افراد غیرمتخصص در فضای مجازی میتواند اضطراب، افسردگی و سردرگمی روانی را افزایش دهد، بهویژه وقتی مخاطب در چرخه مصرف محتوا گرفتار میشود. این روابط مرز میان صمیمیت و تخصص را مخدوش میکنند و بهجای شفافیت، سردرگمی روانی ایجاد میکنند.
روانشناسی نئولیبرال و انکار واقعیت
بلاگرها با شعارهایی مثل «اگر بدبختی، تقصیر خودته» یا «همهچیز در ذهن توست»، مسئولیت ناکامیها را بر دوش فرد میگذارند و عوامل اجتماعی و اقتصادی را نادیده میگیرند. جامعهشناسها هشدار میدهند که این روانشناسی مصرفی، باعث میشود انسانها به شرایط ناسالم عادت کنند. جایی که دسترسی به روانشناسان حرفهای به دلیل هزینههای بالا یا کمبود متخصص محدود است، این بلاگرها خلأ درمانی را پر میکنند، اما با قیمتی گزاف: وابستگی، اضطراب و دوری از خود واقعی.
ملکه و آلفا شدن با طعم اضطراب
دورههای «ملکه شدن» الگویی سمی از زنانگی را ترویج میدهند: زنی که باید همیشه زیبا، صبور و «زنانه» باشد. بههمین ترتیب، دورههای «مرد آلفا» مردان را به سرکوب احساسات و رقابت مالی بیپایان وادار میکنند. نتیجه؟ زنانی که در جستوجوی ملکه شدن و مردانی که در پی آلفا شدن هستند، با احساس بیکفایتی و اضطراب دستوپنجه نرم میکنند، چون همیشه چیزی کم دارند: زیبایی بیشتر، پول بیشتر، یا دورهی بعدی! این محتواها، بهجای نزدیک کردن فرد به خودش، او را به خودشیفتگی، مقایسه و درماندگی سوق میدهند.
راهکار چیست؟
برای رهایی از این چرخه پرفشار، باید روانشناسی را به جایگاه واقعیاش برگرداند: دانشی انسانی، پیچیده و مبتنی بر گفتوگو.
آموزش سواد رسانهای: مخاطبان باید محتوای شبکههای اجتماعی را نقادانه بررسی کنند و تفاوت متخصص واقعی و شبهدرمانگر را تشخیص دهند.
نظارت حرفهای: نهادهای روانشناسی باید بر محتوای روانشناختی در فضای مجازی نظارت کنند تا از جعل تخصص جلوگیری شود.
دسترسی به خدمات حرفهای: دولتها باید دسترسی به روانشناسان حرفهای را با تعرفههای مناسب، بهویژه در ایران، تسهیل کنند.
ترویج منابع علمی: پلتفرمهای معتبر میتوانند محتوای علمی و قابلاعتماد ارائه دهند تا جایگزین دورههای غیرمعتبر شوند.
روانشناسی واقعی، عمیق است
روانشناسی واقعی فرمولی برای موفقیت آنی نیست. این علم با مواجهه درونی، جستجوی گذشته و پذیرش ضعفها همراه است و نیاز به زمان، صبر و متخصص واقعی دارد. نه ملکه شدن در 10 روز، نه آلفا شدن با یک ویس، و نه اسلاید رنگی با آهنگ انگیزشی. روانشناسی ما را به خود واقعیمان نزدیک میکند، نه به تصویری که الگوریتمها و بلاگرها از ما میخواهند.
-
چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۳:۱۰ AM
-
۶۶ بازديد
-

-
پیام آذری
لینک کوتاه:
https://www.payameazari.ir/Fa/News/828304/