ترس پنهان از تحسین؛ چرا تعریفها را پس میزنیم؟
اقتصادی
بزرگنمايي:
پیام آذری - تبیان / شنیدن یک تعریف، باید شیرین باشد؛ اما برای برخی از ما با احساس خجالت، اضطراب یا حتی انکار همراه است. آیا این واکنش فقط یک ادب اجتماعیست یا بازتابی از تصویر ناپایدار ما از خود؟ این گزارش نگاهی انداخته به ریشههای فرهنگی، خانوادگی و روانیِ «نه بابا گفتن» های همیشگی.
تصور کنید کسی میگوید: «چه لباس قشنگی پوشیدی!» در کسری از ثانیه، ذهن شما دنبال بهانهای میگردد: «جدی؟ از حراج خریدم… خیلی وقته دارمش!» یا وقتی کسی از عملکردتان تعریف میکند: «عالی بودی!» پاسختان بیدرنگ این است: «نه بابا، کار خاصی نکردم.» این واکنشها برای خیلی از ما آشناست. انگار در برابر تحسین، احساس خطر میکنیم. انگار یک تعریف ساده، ما را در موقعیتی معذب قرار میدهد. چرا؟
فرهنگ تواضع یا ترس از دیدهشدن؟
این رفتار، بهویژه در جوامع شرقی بیشتر دیده میشود؛ جایی که فروتنی یک فضیلت بزرگ شمرده میشود. اما گاهی این فروتنی بهاشتباه، معادل کوچکسازی خود تعبیر شده است. ما یاد نگرفتهایم که «پذیرفتن تحسین»، نه نشانه غرور، که نشانهای از بلوغ روانی و احترام به نگاه دیگران است. اینکه کسی برای گفتن یک جمله محبتآمیز وقت گذاشته، به خودش زحمت دیدهشدن ما را داده، ارزشی دارد که بیاعتنایی به آن، ناخواسته نوعی رد کردن ارتباط انسانیست.
بازار ![]()
خودانتقادی بیوقفه؛ زخمی قدیمی
ریشه این ناتوانی در یک تشکر ساده، به چیزی عمیقتر برمیگردد: خودارزشی پایین، و تربیتی که ما را مدام به انتقاد از خود واداشته. در بسیاری از خانوادهها، ستایش از خود با «مغرور شدن» یکی شده. برای مثال بچهای که از نقاشیاش ذوقزده شده، شنیده: «حالا خیلی راه داری، کار خاصی نکردی.» نوجوانی که نمره خوبی گرفته، آن را وظیفه دانسته یا یاد گرفته بگوید: «وظیفهم بود». این الگوها در بزرگسالی هم با ما میمانند. جایی که وقتی کسی از ما تعریف میکند، ذهنمان بهجای لذت، دنبال ایراد میگردد.
زبان سادهی پذیرش: تشکر کردن
راه درمان این چرخه پنهان، اتفاقاً پیچیده نیست. از یک جملهی ساده شروع میشود: «ممنونم! شنیدن این حرف واقعاً خوشحالم کرد.» وقتی کسی از لباس، حرف، کار یا رفتارتان تعریف میکند، لازم نیست آن را بیاثر کنید. لازم نیست دنبال «ایکاش بهتر بود» بگردید. تشکر کردن یعنی شما دیدهشدن را پذیرفتهاید. یعنی به خودتان و طرف مقابل احترام گذاشتهاید.
چند پیشنهاد ساده برای آدمهایی که از تعریف فرار میکنند
1. مکث کن، فقط چند ثانیه
وقتی کسی از تو تعریف میکند، مثلاً میگوید: «خیلی خوب ارائه دادی، همهچیز منظم و حرفهای بود». قبل از اینکه بگویی: «نه بابا، همهش اضطراب داشتم، معلوم نبود چی دارم میگم» فقط چند ثانیه مکث کن. همین چند ثانیه، فرصتیست برای اینکه بدنت، ذهنت و قلبت با هم هماهنگ شوند.
ببین وقتی تحسین میشنوی، چه حسی درونت زنده میشود؟ خجالت؟ بیقراری؟ خوشحالی؟ تردید؟ مکث، اولین قدم است برای آگاهشدن از واکنش خودکار ذهنات.
2. تحسین را ثبت کن
اگر دوستی گفت: «تو همیشه خوب بلدی شنونده باشی. حرف زدن باهات آرامش میده» یا همکارت گفت: «چقدر خوشسلیقهای تو طراحی. همهمون کیف کردیم» سریع ردش نکن.
یک دفتر کوچک برای خودت داشته باش یا در یادداشت گوشیات، بخشی را به تعریفهایی که میشنوم اختصاص بده. شاید اولش مسخره بهنظر برسد، اما همین یادداشتها، با گذشت زمان، مثل آینهای میشوند برای بازسازی تصویر درونیات. وقتی حالات خوب نیست، آن جملهها را بخوان. یادآور میشوند که دیده شدهای، حتی اگر خودت نمیتوانی این را باور کنی.
3. مراقب گفتوگوی درونیات باش
تصور کن در یک جلسه کاری خوب عمل کردی و رئیسات گفت: «عالی بود. کارت خیلی تأثیرگذار بود.» و درون ذهن تو، صدایی زمزمه کرد: «نه بابا، فقط چون بقیه ضعیف بودن من به چشم اومدم…»
اینجا مهم نیست دیگران چه گفتند؛ مهم این است که تو به خودت چه میگویی. گفتوگوی درونی تو، مثل یک والد سختگیر و منتقد، دائم دنبال کاستیها میگردد. هر بار که صدای ذهنات خواست تعریف را کوچک کند، از خودت بپرس: «واقعاً چرا فکر میکنم این حرف واقعیت نداره؟ این حس بیلیاقتی، از کجا اومده؟ مال کیه؟»
شاید صدای معلمیست که هیچوقت تحسینات نکرد. شاید پدریست که موفقیتات را عادی میدانست و فقط اشتباهاتت را میدید. وقتی این صداها را بشناسی، کمکم میتوانی باور کنی که آنها واقعیت نیستند؛ زخماند. و هر زخمی، قابل ترمیم است.
4. تعریفپذیری را تمرین کن
بسیاری از ما بهطور ناخودآگاه، تعریفها را با جملههایی خنثی یا انکاری پاسخ میدهیم: «چقدر خوب نوشتی این متن رو!»، «اه، دیشب عجلهای نوشتم، اصلاً فکر نمیکردم خوب باشه.»
حالا امتحان کن بهجای این جملات بگویی: «ممنونم، شنیدنش واقعاً خوشحالم کرد.» یا: «مرسی که گفتی، برام مهم بود بدونم دیده شد.»
این تمرین ساده، یک تغییر بنیادین است. شاید اولش سخت و مصنوعی بهنظر برسد، اما با تکرار، بخشی از زبان بدن و روانت میشود.
قدرت نهفته در یک تشکر
تشکر از تعریف، بهظاهر ساده است، اما پشت آن مفهومی قوی وجود دارد: پذیرش خود. یعنی من بهاندازهای که هستم، ارزش دیدهشدن دارم. لازم نیست شاهکار کنم تا مورد تحسین قرار بگیرم.
گاهی یک لبخند، یک ایده، یک تلاش، یا حتی یک پیراهن زیبا، شایسته دیدهشدن است و نکته مهمتر اینکه این نوع پذیرش، نه تنها رابطه ما با خودمان را ترمیم میکند، بلکه رابطهمان با دیگران را هم انسانیتر و صمیمیتر میسازد.
بیشتر تشکر کنیم، کمتر توجیه
شاید وقتش رسیده باشد که تعریفپذیری را مثل یک مهارت تازه تمرین کنیم. نه برای اینکه خودخواه شویم، بلکه برای اینکه مهربانی را بیواسطه بپذیریم. چون در جهانی که آدمها کمتر هم را میبینند، هر جمله محبتآمیز، نوریست که باید آن را دریافت کرد و اگر هیچ پاسخی پیدا نکردید، همان یک کلمه همیشه کافیست: «ممنونم.»
-
چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۶:۳۵
-
۱۷ بازديد
-

-
پیام آذری
لینک کوتاه:
https://www.payameazari.ir/Fa/News/830437/