پیام آذری - سه سال پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» که پس از درگذشت مهسا امینی آغاز شد، جامعه ایران تحولات سیاسی-اجتماعی عمیقی را تجربه کرده است که از جمله آنها پایان یکدستسازی دولت، تحقق نسبی خواستههای مدنی و فرهنگی مردم، و تقویت امید به افق روشن آینده این سرزمین است.
جهان صنعت نوشت: سهسال از آن روزی که مهسا امینی از میانمان رفت، میگذرد؛ دختر 22ساله ایرانی که اگرچه تا پیش از مرگش در بازداشت گشت ارشاد، تنها یکی از میلیونها دختر جوان این سرزمین کهن بود و کسی هم جز خانواده کوچکش در شهرستان سقز استان کردستان، او را نمیشناخت اما وقتی در بیمارستان کسری تهران، صدها کیلومتر دورتر از زادگاهش، نفسهای آخر را کشید، «نامش» آنطورکه مادرش گفته بود، زنده ماند و نمادی شد برای معنای این نام؛ «ژینا»! نام زیبای کردی بهمعنای «زندگی» که در مراسم خاکسپاریاش در حضور هزاران تن از شهروندان سراسر این سرزمین پهناور، بار دیگر در شعاری تکرار شد که حالا نهفقط شعارِ آزادی و زندگی است بلکه همان زمان مسوولان دولت سیزدهم نیز اذعان کردند که نمیشود روبهروی «زن، زندگی، آزادی» ایستاد و بر این شعار که شعار انسانیت است، خط بطلان کشید!
تاریک و روشن یک جنبش مدنی
سه سال پیش اما چه شد و در این سه سال جامعه ایرانی چه تحولاتی را از سر گذرانده است؟! پاسخ پرسش نخست را همه خوب میدانیم؛ از فردای خاموشی مهسا در بیمارستان کسری و از همان مراسم خاکسپاری بینظیری که در زادگاه این دختر ایرانی برگزار شد، موجی از اعتراضات مردمی به راه افتاد که خیلی زود شهر به شهر و استان به استان، سراسر ایران را فراگرفت. اعتراضاتی که تا بیش از چهارماه بعد، از واپسین روزهای تابستان1401 تا میانه زمستان همان سال در 31استان کشور ادامه یافت و نیمه تاریک آن، حکایت تلخی است از آن «جانهای گرامی» که همگی «رفتهاند از دست» و به استناد گزارشهای رسمی، بالغبر صدها تن بودهاند.
چنانکه شورای امنیت کشور(شاک) بهعنوان نهاد امنیتی زیرمجموعه وزارت کشور دولت سیزدهم در بیانیه نیمه آذرماه همان سال درحالیکه هنوز موج اعتراضات هم بهتمامی فرو ننشسته بود، شمار کشتهها را «بیش از 200تن» اعلام کرده و نهتنها معترضان بلکه حتی برخی مسوولان نظامی وقت نیز معتقدند که آمار کشتهها بیش از اینهاست. به یاد بیاوریم آنچه سردار امیرعلی حاجیزاده- فرمانده وقت نیروی هوافضای سپاه که در نخستین ساعات جنگ 12روزه به شهادت رسید- در اظهارنظری پیش از انتشار بیانیه شورای امنیت کشور گفته بود که شمار کشتهها از مرز 300 تن گذشته است!
با این همه اما جنبش مدنی «زن، زندگی، آزادی» نیمه روشنی هم داشت و اساسا اگر در این سه سالی که از آن روزهای پرحادثه گذشته، هرچند هرازگاه، مقطعی و جزئی «بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنویم»، از آثار و پیامدهای تحولی است که درپی آن جنبش خشونتپرهیز و مسالمتجو در جامعه ایرانی رقم خورد؛ تحولی چنان عمیق که خواهناخواه بر هسته سخت قدرت و نیروهای سیاسی نیز کارگر شد و در نخستین گام، به روند «یکدستسازی دولت» که دستکم از اسفندماه98 در جریان انتخابات مجلس یازدهم آغاز شده و در خردادماه1400 در جریان انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم نیز ادامه یافته بود، پایان داد. تغییر مسیری در نحوه برگزاری انتخابات و اعمال نظارت استصوابی در بررسی کاندیداهای انتخاباتی که اگرچه تحولاتی حداقلی را در برگزاری دو انتخابات مجلس دوازدهم در اسفندماه1402 و ریاستجمهوری چهاردهم در تیرماه1403 رقم زد اما همین گشایش نسبی بهدلیل موقعیتشناسی مکرر شهروندان، زمینهساز روی کار آمدن مسعود پزشکیان و دولت وفاق ملی شد؛ دولتی که اگر نگوییم خواست ملت را در مسائل گوناگون سیاست و جامعه و فرهنگ و اقتصاد محقق کرده، نمیشود نگوییم که نفیا مانع از ادامه روندی شده که با آغاز پروژه «یکدستسازی دولت» کلید خورده بود و پیوسته بر عمق و شکاف میان ملت و دولت میافزود.
روزنههای امید در سالهای پساجنبش
فارغ از این جنبه سلبی، اگر منصف باشیم، باید در عین حال اذعان کنیم دولتی که از مردادماه سال گذشته روی کار آمده و امروز هم همچنان بر سر کار است، دستکم در یکی، دو بزنگاه حساس و فقره خطیر، خواستِ ملت را بهطور نسبی محقق کرده و مقابل مطالبات افراطیون ایستاده است؛ مطالباتی که ازقضا درست در همان سالهایی شکل گرفته و در قالب طرحها و لوایح قانونی به فعلیت درآمده بود که دولت کاملا یکدست بود و یکپارچه در قبضه تندروهای منتهیالیه جناح راست.
تندروهایی که بخشی با حضور در مجلس انقلابی زمینهساز تصویب طرحی موسوم به «طرح صیانت» شدند تا با این ابزار قانونی، پروژه یکدستسازی فضای مجازی را هم اجرایی کنند و بخشی نیز با حضور در دولت، «لایحه حجاب» را تصویب کرده و با کمک همان مجلس انقلابی به قانون تبدیل کردند تا با جرمانگاری پوشش ایرانیان، سلایق خاصشان را بر فضای حقیقی جامعه نیز حاکم کنند.
به بیان دقیقتر عجیب آنکه تندروهای مجلس انقلابی که حتی در همان مجلس هم قادر نبودند هر آنچه را میخواهند به کرسی بنشانند، روند تصویب هردو مصوبه جنجالی را بهاصطلاح «هشتادوپنجی» کردند و با ارجاع متن طرح صیانت و لایحه حجاب به کمیسیونهایی متشکل از تنها چند تن از نمایندگان همسو، این مصوبات را بیرون از صحن علنی پارلمان به تصویب رساندند.
آنچه اما در ادامه مسیر مانع از اجرای تام و تمام این طرح و آن لایحه شد، حضور شهروندان در انتخابات ریاستجمهوری و پایاندادن به آن یکدستی و یکپارچگی دولت بود. شهروندانی که به تعبیر فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت پزشکیان «باوجود عصبانیت، به نوعی با کفِّ نفس» و خویشتنداری از تنها کاندیدای میانهروی انتخابات ریاستجمهوری1403 حمایت کردند تا مانع از پیروزی رقیب تندرو او شوند.
پزشکیان هم که با شعار «وفاق ملی» وارد کارزار انتخاباتی شده و بهدفعات تکرار کرده بود که نه با حامیان آن «طرح صیانت» همدل و همنظر است و نه همچون واضعان «لایحه حجاب» فکر میکند، راه مقابله با آنچه تندروها «بدحجابی» میخوانند، «جرمانگاری پوشش شهروندان» و «زور و اجبار» است، وقتی به ریاستجمهوری رسید، دست به اقدامهایی زد تا ضمن ممانعت از تشدید محدودیتها در حق دسترسی کاربران به اینترنت و فضای مجازی، در مسیر «رفع فیلترینگ» گام بگذارد و مهمتر از آن، با تاکید بر همان «عصبانیتی» که سخنگوی دولتش دیروز از آن سخن گفته، هشدار داد که شرایط برای اجرای مصوبه جنجالی حجاب فراهم نیست و بر این اساس در روزهای پایانی آذرماه سال گذشته با استفاده از جایگاه حقوقی خود بهعنوان رییس شورایعالی امنیت ملی کشور حکم به تعلیق مصوبه حجاب داد.
امید ایرانیان به افق روشن ایران
آنچه اما امروز پس از سپریکردن تمامی آن روزهای سخت و تلخ، در سومین سالگرد درگذشت مهسا(ژینا) امینی و آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، هنوز رویای آزادی را در فکر و ذهن ایرانیان زنده نگه داشته و این جامعه پویا را بهسوی افق فردایی روشن رهنمون میکند، «امیدی» است که بهواقع «بذر هویت ماست»؛ امیدی که ازقضا در دشواریها بیش از هر زمان دیگر آسمان این سرزمین را روشن میکند. روشنایی درخشانی که آخرینبار، همین سهماه پیش وقتی ناگهان سرزمینمان آماج حمله نظامی رژیمصهیونیستی و آمریکا قرار گرفت، در آسمان ایران درخشید و بار دیگر به خودمان و به دیگران نشان داد که ما فرزندان این سرزمین کهن و مهربانیم و دست از این خاک نمیشوییم؛ به امید ساختن ایرانی آزاد و آباد!
جهان صنعت/علیرضا کیانپور