جمعه ۲۳ آبان ۱۴۰۴

مقالات

اعتراض کردیم، اخراج شدیم؛ گزارشی از آزار جنسی زنان توسط کارفرمایان

اعتراض کردیم، اخراج شدیم؛ گزارشی از آزار جنسی زنان توسط کارفرمایان
پیام آذری - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست در قانون و مقررات کار ایران، مفهوم آزار جنسی یا جنسیتی به‌ عنوان تخلف کارفرما یا ...
  بزرگنمايي:

پیام آذری - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در قانون و مقررات کار ایران، مفهوم آزار جنسی یا جنسیتی به‌ عنوان تخلف کارفرما یا کارگر، مشخصا و ویژه تعریف نشده است؛ مثلا بازرسان کار هنگام مراجعه به کارگاه، چک‌لیست مشخصی برای تشخیص یا ثبت آزار ندارند
نسترن فرخه| «یکی اعتراض می‌کند و از محیط کار اخراج می‌شود، آن یکی با کوهی از اتهامات مواجه می‌شود. دیگری مجبور به ماندن و تحمل شرایط سخت و انگ‌زنی‌ها می‌شود و یک نفر دیگر، در انتظار فرصت شغلی دیگری است تا استعفا دهد و برود»؛ آنها کارمندند و آزارگران، کارفرمایشان. این گزارش روایت زنانی است که حتی در موقعیت‌های حرفه‌ای و اجتماعی بالا هم در برابر این نوع خشونت بی‌دفاع‌ هستند. آنها عمدتا توسط مدیر یا کارفرمای خود مورد آزار قرار گرفته‌اند که همین موضوع شرایط واکنش و اعتراض را در محیط کار برایشان دشوارتر کرده است. از قضاوت همکاران و قربانی‌نکوهی تا خطر از دست دادن شغلی که برای رسیدن به آن تلاش کرده‌اند؛ همه این موارد معمولا فرد را به سمت سکوت سوق می‌دهد. طبق گفته روان‌شناسانی مانند الهه خوش‌نویس به «شرق»، واکنش قربانیان آزار، نه از ضعف یا تسلیم، بلکه از سازوکاری برای بقا ناشی می‌شود؛ همان‌جایی که مغز به‌جای تصمیم عقلانی، فقط برای زنده‌ماندن واکنش نشان می‌دهد. اما جامعه هنوز نمی‌پذیرد که ترس، انجماد یا حتی همراهی موقت قربانی، بخشی از همین واکنش طبیعی است. نتیجه آنکه این قربانی‌ها در میان ترس از قضاوت و نیاز به ادامه کار، سکوت را انتخاب می‌کنند؛ سکوتی که نه از رضایت، بلکه از بی‌پناهی برمی‌خیزد و همین سکوت، به چرخه آزار تداوم می‌بخشد. از طرفی نبود ساز‌و‌کار حمایتی در قوانین هم بی‌پناهی این افراد را بیشتر می‌کند. طبق گفته‌های فرشاد اسماعیلی، پژوهشگر حقوق کار‌ به «شرق»، در قوانین کار کشور نه تعریفی از آزار جنسی وجود دارد و نه سازوکاری برای ثبت و پیگیری آن. در نتیجه، رابطه کارگر و کارفرما به میدانی از قدرت یکسویه تبدیل شده است؛ جایی که ترس از بیکاری و نبود حمایت تشکیلاتی، سکوت قربانی را به تنها گزینه ممکن بدل می‌کند. قانون‌ از کرامت انسانی کارگر سخن می‌گوید، اما در عمل، فقط ایمنی فیزیکی او را به رسمیت می‌شناسد و نه امنیت روانی و جنسیتی‌اش را. در چنین شرایطی، آزارگر مصون می‌ماند و قربانی، نه از محیط کار، بلکه از چرخه عدالت حذف می‌شود.
گفت‌ رفتار خودت باعث این آزارها شده
از روزی می‌گوید که به نظر خودش در یک بن‌بست کاری گیر کرده بود. «سارا» معلم جوانی است که با پیشنهاد همکارش در یکی از مؤسسه‌های آموزشی کنکور شروع به فعالیت کرد: «سر از پا نمی‌شناختم، تازه در دفاعیه دکتری قبول شده بودم و قرار بود در یکی از مهم‌ترین انتشارات کنکور کار کنم. همکارم از نظر من و دیگر معلم‌ها همیشه محترم به نظر می‌رسید. ما همه در چند دبیرستان به صورت مشترک کار می‌کردیم، برای همین چند سالی بود که یکدیگر را می‌شناختیم. خلاصه من در این مجموعه مشغول به کار شدم و در کنار تدریس در مدرسه، آنجا هم حضور داشتم. برای همین این آقا را که معرف کار جدیدم بود، خیلی بیشتر می‌دیدم. کم‌کم احساس کردم رفتارش با من شکلی دیگر‌ شده و درست هم احساس کرده بودم. پیام‌های آزاردهنده‌اش شروع شده بود و موضوع این است که اصلا نمی‌دانستم باید چه‌ کار کنم. چیز دیگری که من را می‌ترساند، این بود که در محیط کار و جلوی دیگر همکاران رفتار قبل را داشت، اما در فضای خصوصی این‌طور نبود. مثلا شب‌ها شروع به پیام‌دادن می‌کرد؛ از حال و احوال شروع می‌کرد تا بحث تنهایی و حتی ورود به مسائل جنسی که البته با شوخی همه چیز را پیش می‌برد». سارا از احساس متناقضش می‌گوید: «به معنای واقعی گیر کرده بودم. بعد از چند شب دیگر جواب هیچ‌کدام از پیام‌هایی را که ارسال می‌کرد، ‌ندادم. یعنی حتی پیام‌ها را باز هم نمی‌کردم. ولی جالب است که چون در کار جدید، مدیرم به حساب می‌آمد، جلوی دیگران رفتارش با من تند شد و به صورت مداوم از عملکردم ایرادهای بی‌منطق می‌گرفت که برای بقیه هم عجیب بود. کار به جایی رسید که بعد از چند ماه تصمیم گرفتم از کار جدیدم که البته خیلی هم برای رسیدن به آن تلاش کرده بودم، بیرون بیایم. نمی‌دانم شاید از دیگر همکاران متوجه تصمیم من شده بود که رفتارش نرمال‌تر شد و دیگر خبری از پیام‌های خصوصی‌اش نبود. من هم خیلی محتاط‌تر از قبل رفتار می‌کردم تا اینکه حدود چهار هفته قبل که این رفتارها دوباره شروع شد». او ادامه حرف‌هایش را می‌گیرد و اضافه می‌کند: «من به این حقوق و موقعیت شغلی نیاز دارم. چند سال برای اینجا‌بودن‌ تلاش کردم و تصمیم گرفتم همه چیز را به مدیر بخشی که در آن کار می‌کنیم بگویم. ولی نتیجه خاصی نداشت. از قبل هم احساس می‌کردم کسی باور نکند. مدیر بخش که خانمی جوان است، برداشتش این بود که حتما من کاری کرده‌ام که منجر به این رفتار شده است؛ چون تا به‌ حال چنین گزارشی از آن آقا به او نشده بود. این واقعا برای من سخت بود. ناامید شدم. حالا هم منتظرم جای دیگری کار پیدا کنم تا بتوانم استعفا دهم».
می‌ترسم کارم را از دست بدهم
«فعلا چاره‌ای ندارم و باید تحمل کنم»؛ این بخشی از صحبت‌های «زهرا» است، مدیر روابط‌عمومی یک شرکت آی‌تی که در تمام‌ یک سال فعالیتش در این مجموعه، به شکل مداوم با آزارهای مدیر مستقیم خود روبه‌رو بوده است: «یک مدت در شرکت این‌طور وانمود کردم که وارد رابطه‌ای شده‌ام تا این آقا دست از سرم بردارد، اما فایده چندانی نداشت. تصور کنید به‌ صورت روزانه با کسی در ارتباط هستم که حتی لحن حرف‌زدنش نیز آزارم می‌دهد. متأسفانه تنها زنی که در شرکت با این آقا باید ارتباط مستقیم داشته باشد، من هستم. نوع پیام‌دادنش به شکلی است که پیش خودم می‌گویم اگر همسرش بداند با این لحن به من پیام می‌دهد، چه برخوردی می‌کند؟ ناراحتی دیگرم همکاران مجموعه هستند. برایم حرف درست می‌کنند و همین‌ها باعث ایجاد حاشیه‌هایی در محیط کار شده است که واقعا سهمی در آن نداشتم. چاره‌ای ندارم و فعلا باید برای دخل‌و‌خرجم این وضعیت را تحمل کنم. همیشه از اینکه واکنشی مستقیم نشان دهم ترسیدم؛ مثلا ترسیدم کارم را از دست بدهم. ولی یک بار که خیلی عصبانی و کلافه شده بودم، به او گفتم این رفتارهایش با من مصداق آزار جنسی است و او باز هم شروع به مسخره‌بازی و شوخی کرد. یعنی اصلا حرفم را جدی نگرفت. این موضوع بیشتر من را عصبی کرد. آن روز ملاحظه را کنار گذاشتم و با تندی جوابش را دادم، اما عملکرد هفته‌های بعدش نشان داد هیچ تأثیری بر او نداشته است». مدتی در فروشگاه لوازم بهداشتی و آرایشی مشغول بازاریابی بود و تجربه آزاری را داشت که در آخر منجر به از دست دادن کارش شد. «شیوا» از آثار روانی که از این تجربه دارد، می‌گوید و خلاصه آنچه بر او گذشته را روایت می‌کند: «تازه وارد دنیای کار شده بودم و راستش اصلا فرق رفتار آزاردهنده و رفتار معمولی را نمی‌فهمیدم. با مخالفت شدید خانواده شروع به کار کردم، وضع مالی خوبی داشتیم و پدرم مدام می‌گفت هرچه پول بخواهم می‌دهد و نیاز به کارکردنم نیست. در هر حال تصمیم خودم را گرفته بودم و مدیر بخش بازاریابی آن شرکت یک مرد جوانی مثلا 30‌ساله بود. همیشه خوش‌تیپ بود و به‌طور کلی رفتار اجتماعی خوبی داشت. چند هفته که از کارم گذشت و همه مجموعه از من راضی بودند، نیروی ثابت شدم و این آقا مرتب برای ما کلاس و دوره می‌گذاشت. آن روزها برایم جالب بود که همیشه توجه بیشتری به زنان مجموعه دارد. تا قبل از این کار، تمام مدت درگیر مدرسه و درس بودم و تازه از خانه بیرون زده بودم. برای همین وقتی یاد آن روزها می‌افتم، دلم به حال خودم می‌سوزد؛ چون خانواده اصلا موافق کار من نبودند و تمایل داشتند در خانه بمانم و من با اصرار فراوان و جنگ هرروزه در محیط کار حاضر می‌شدم. از طرفی این آقا کم‌کم به من نزدیک و نزدیک‌تر شد تا حدی که خیلی شب‌ها من را به خانه می‌رساند، پیام خصوصی می‌داد و بعدتر هم ابراز علاقه کرد و رابطه شکل دیگری پیدا کرد. با‌این‌حال به من تذکر داده بود چون مدیرم است نباید کسی در شرکت از این موضوع چیزی بداند. یک روز متوجه شدم با یکی دیگر از همکارانم در رابطه است. بعدها هم مشخص شد که او با سوءاستفاده از جایگاهش، با تمام دخترهای مجموعه این‌طور برخورد می‌کند». او سکوت نکرد اما سکوت‌نکردن، منجر به اخراجش شد: «بعد از این ماجرا من سکوت نکردم و یک روز به همراه یکی از همکارانم به اتاق مدیرعامل رفتیم و همه چیز را کامل توضیح دادیم. در تمام مدت آرام به حرف‌های ما گوش داد و قول پیگیری داد. ما تصور می‌کردیم قرار است آن آقا اخراج شود، اما در کمال ناباوری ما دو نفر اخراج شدیم. شاید به جرئت بگویم که بزرگ‌ترین آسیب روحی در آن سن همین ماجرا برای من بود».
قربانیان و واکنش‌های مختلف روانی
قربانیان آزار جنسی در مواجهه با این شکل آزارها، واکنش‌های مختلفی نشان می‌دهند و البته با واکنش‌های متفاوتی از سمت دیگران هم مواجه می‌شوند. الهه خوش‌نویس، روان‌شناس، در گفت‌وگو با «شرق» می‌گوید که واکنش قربانیان در مواجهه با آزار جنسی، هیچ قاعده مشخص و واحدی ندارد. او تأکید می‌کند که این واکنش‌ها به عوامل شخصیتی، زیستی، روانی و اجتماعی فرد و نیز شرایط موقعیتی وابسته است: «این واکنش به‌شدت وابسته به شخصیت فرد از نظر عوامل زیستی، روانی، اجتماعی و همچنین شرایط موقعیتی است. تحقیقات مختلف نشان داده‌اند که وقتی افراد با تهدیدی مانند آزار جنسی روبه‌رو می‌شوند، پاسخ‌های‌شان معمولا در چهار دسته قرار می‌گیرد. اگر بخواهیم مسئله آزار جنسی را از نگاه روان‌شناسی تروما بررسی کنیم، می‌توان گفت واکنش‌های تروما معمولا در چهار شکل بروز می‌کنند». او در ادامه به این چهار واکنش اشاره می‌کند: «نوع اول، واکنش فایت (Fight) یا مقابله دفاعی است. در این حالت، فرد تلاش می‌کند برای متوقف‌کردن آزار، حالت دفاعی بگیرد و به‌ صورت مستقیم اعتراض کند. نوع دوم، واکنش فلایت (Flight) یا فرار است؛ یعنی فرد برای پرهیز از مواجهه با آزارگر، از موقعیت یا از آن شخص فاصله می‌گیرد. نوع سوم، واکنش فریز (Freeze) است؛ فرد به نوعی قفل یا منجمد می‌شود. در چنین حالتی حتی نمی‌تواند فریاد بزند یا حرکتی انجام دهد؛ بدن و ذهنش در برابر تهدید در حالت انجماد قرار می‌گیرد. واکنش چهارم، فان (Fawn) یا تسلیم اجباری است؛ فرد برای کاهش خطر یا در امان ماندن از آزارگر، ناخودآگاه خود را با شرایط وفق می‌دهد یا همراهی می‌کند». به گفته خوش‌نویس، در هیچ‌یک از این واکنش‌ها تصمیم‌گیری آگاهانه وجود ندارد: «بخشی از مغز که به نام سیستم لیمبیک شناخته می‌شود، این واکنش‌ها را کنترل می‌کند. در آن لحظه عملکرد شناختی و تصمیم‌گیری منطقی مغز خاموش است، بنابراین نباید از قربانی انتظار داشته باشیم که هنگام تجربه آزار بتواند رفتار حساب‌شده یا عقلانی نشان دهد؛ زیرا در آن لحظه، مغز او صرفا در حال واکنش غریزی برای بقاست». این روان‌شناس درباره تأثیر جایگاه و قدرت آزارگر بر واکنش قربانی می‌گوید: «این مسئله بسیار تعیین‌کننده است. زمانی که آزارگر قدرت روانی یا ساختاری بیشتری دارد، مثلا استاد، کارفرما یا مدیر است، قربانی ممکن است به‌ دلیل وابستگی، ترس از عواقب یا فشارهای گوناگون نتواند واکنشی آشکار نشان دهد. ممکن است سکوت کند یا حتی برای حفظ موقعیت شغلی‌اش، ارتباط خود را با آن فرد ادامه دهد. در برخی موارد، قربانی پیش از وقوع آزار به آزارگر اعتماد یا وابستگی عاطفی داشته و همین موضوع باعث می‌شود هنگام بروز آزار، دچار شوک یا حالت فریز شود و سکوت طولانی‌مدتی را تجربه کند. همچنین بسیاری از قربانیان افراد قدرتمند احساس می‌کنند اگر اعتراض کنند، دیگران حرف‌شان را باور نخواهند کرد. گاهی نیز وابستگی مالی به آزارگر مانع خروج از آن موقعیت می‌شود؛ بنابراین قربانی ترجیح می‌دهد در آن وضعیت بماند و آزار را تحمل کند». خوش‌نویس سپس به این پرسش می‌پردازد که چرا افشای آزار جنسی معمولا با تأخیر طولانی همراه است؛ او این مسئله را در شش عامل اصلی خلاصه می‌کند: «اولین واکنش، انکار و شوک اولیه است. در روزها یا لحظات پس از آزار، ذهن فرد درگیر درک اتفاقی است که افتاده، به‌ویژه اگر آزارگر فردی مورد اعتماد یا صاحب‌نفوذ باشد. در این مرحله، قربانی دچار تعارض شناختی می‌شود و مدام با خود تکرار می‌کند: کسی که به او اعتماد داشتم، نمی‌توانست چنین کاری بکند. شاید من اشتباه فهمیده‌ام. این شوک ممکن است باعث شود فرد تا مدت‌ها نتواند اتفاق را به‌ عنوان آزار تعریف کند یا واژه‌ای برای بیانش بیابد». به گفته او: «دومین احساس پس از آزار، احساس شرم و تقصیر است. در جوامعی مانند جامعه ما که تابوهای جنسی و قضاوت‌های اجتماعی سنگین وجود دارد، قربانیان اغلب خود را مقصر می‌دانند. ذهن‌شان به‌جای تمرکز بر گناه آزارگر، بار تقصیر را بر دوش خود می‌گذارد. این احساس شرم فلج‌کننده است و تا زمانی که فرد احساس امنیت و پذیرش نکند، معمولا نمی‌تواند درباره آن صحبت کند. در گام بعدی، ترس از سرزنش یا باورنشدن ظاهر می‌شود. قربانی می‌ترسد اگر سخن بگوید، نه‌تنها حرفش پذیرفته نشود، بلکه همان سخنان علیه خودش استفاده شود. این ترس به‌ویژه زمانی شدیدتر می‌شود که آزارگر موقعیت اجتماعی یا شغلی بالاتری دارد. واکنش منفی اطرافیان نیز می‌تواند به اندازه خود آزار آسیب‌زا باشد». خوش‌نویس می‌گوید: «در بسیاری از موارد، قربانی با آزارگر رابطه طولانی‌مدتی در محیط کار یا خانواده داشته است. در نتیجه، دچار پیوند عاطفی متناقضی می‌شود؛ احساس می‌کند برای بقا باید با شرایط سازگار شود و آزار را بپذیرد. حتی ممکن است پس از آزار، برای مدتی در ارتباط با آزارگر باقی بماند و همین امر بعدها احساس گناه بیشتری در او ایجاد می‌کند. این حالت، نتیجه وابستگی روانی پیشین به آزارگر است». خوش‌نویس در توضیح عامل پنجم می‌گوید: «تجربه آزار جنسی اغلب در حافظه مغز به‌ صورت تکه‌تکه و غیرکلامی ذخیره می‌شود. یعنی فرد ممکن است فقط صحنه‌هایی را به یاد بیاورد یا احساسات بدنی مبهمی داشته باشد، بدون اینکه توانایی بازگویی کامل ماجرا را داشته باشد. این مسئله مربوط به عملکرد آمیگدال و هیپوکامپ در زمان استرس شدید است و به همین دلیل است که بعضی قربانیان سال‌ها بعد تازه شروع به یادآوری یا درک آنچه رخ داده، می‌کنند». و در نهایت درباره عامل ششم توضیح می‌دهد: «افشاگری معمولا زمانی رخ می‌دهد که فرد احساس کند شنونده‌ای بدون قضاوت دارد یا خطر از بین رفته است. گاه وقتی محیط زندگی یا کار تغییر می‌کند، یا فرد استقلال مالی و اجتماعی بیشتری پیدا می‌کند، تازه احساس امنیت می‌کند و تصمیم می‌گیرد سکوتش را بشکند. در‌واقع قربانی زمانی لب به سخن می‌گشاید که احساس کند سکوت، سلامت یا بقایش را تهدید می‌کند».
در قوانین کار به آزار جنسی پرداخته نشده
بسیاری از قربانیان آزار جنسی به‌ دلیل ناامیدی از حمایت‌های قانونی، اقدامی نمی‌کنند و این موضوع معمولا به دلیل مسائل مالی در محیط کار شکل جدی‌تری دارد. فرشاد اسماعیلی، پژوهشگر حوزه حقوق کار، در گفت‌وگو با «شرق» با تأکید بر نبود تعریف مشخص از مفهوم «آزار جنسی یا جنسیتی» در قوانین کار کشور، از نبود سازوکارهای نهادی برای ثبت و پیگیری این نوع آزارها در محیط‌های کاری می‌گوید: «در قانون و مقررات کار ایران، مفهوم آزار جنسی یا جنسیتی به‌ عنوان تخلف کارفرما یا کارگر، مشخصا و ویژه تعریف نشده است. به طور مثال بازرسان کار هنگام مراجعه به کارگاه، چک‌لیست مشخصی برای تشخیص یا ثبت آزار ندارند. این یعنی آزار در محیط کار، به‌‌جای اینکه تخلف در روابط کار تلقی شود، به ‌عنوان جرم عمومی در نظر گرفته می‌شود و کارگر باید از شخص متعرض، صرفا طبق تشریفات عام قوانین و دادرسی جزایی شکایت کیفری کند». اسماعیلی در ادامه می‌گوید: «نتیجه این وضعیت، شکل‌گیری رابطه قدرت، سکوت قربانی، ترس از بیکار‌شدن و در نهایت عدد سیاه بالای شکایت‌ها در زمینه آزار در محیط کار است. سیستم بازرسی کار ما قانونی برای ایمنی فیزیکی کارگاه دارد، اما برای ایمنی انسانی و کرامت کارگر چیزی ندارد. در‌حالی‌‌که در بسیاری از کشورها، این موارد جزء حوزه بازرسی کار محسوب می‌شود و در فهرست ایمنی، حفاظت و بهداشت محیط کار قرار دارد». اسماعیلی در توضیح موانع موجود بر سر راه اعلام شکایت از سوی کارگران زن می‌گوید: «موانع ثبت یا اعلام شکایت کارگر زنِ بزه‌دیده در محیط کار چندلایه است؛ نخست، ترس از دست دادن شغل است. کارگر زن معمولا در بازاری کار می‌کند که نرخ بیکاری زنان دو تا سه برابر مردان است، بنابراین امنیت شغلی‌اش شکننده است. همچنین آزار اغلب از سوی بالادست سازمانی اتفاق می‌افتد؛ یعنی مدیر، سرشیفت یا کارفرمای مستقیم، کسی که قدرت ارزیابی و اخراج دارد. از طرفی ممنوعیت یا ضعف تشکل‌یابی کارگران باعث می‌شود کارگر زن در محیط کار واقعا تنها بماند و تکیه‌گاه سازمانی نداشته باشد. در نهایت، فرایند اثبات در سیستم قضائی بسیار سخت است، چون نیاز به شهود و مستنداتی دارد که در موارد آزار محیط کار معمولا ثبت‌شدنی نیست».
در پاسخ به پرسشی درباره نقش تشکل‌های مستقل کارگری در پیشگیری از این وضعیت، اسماعیلی توضیح می‌دهد: «تشکل، هم چشم و هم دهان جمعی کارگران در محیط کار است. وقتی تشکل وجود نداشته باشد، کارگر تنها می‌ماند و شکایتش شخصی و فردی تلقی می‌شود؛ حتی ممکن است غرض‌ورزانه یا پاپوش‌سازی قلمداد شود. در این شرایط کارفرما می‌تواند بدون هزینه یا با دست باز، کارگر را حذف کند. اما اگر تشکل قانونی و فعال وجود داشته باشد، قربانی می‌تواند بدون افشای نام، موضوع را با نماینده منتخب خود در میان بگذارد. نماینده در هیئت‌های حل اختلاف و بازرسی فشار قانونی وارد می‌کند و کارگر از حمایت جمعی در برابر اخراج برخوردار می‌شود».
بازار


نظرات شما