پیام آذری - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشر در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
دکتر کامران کرمی| ضیافت شام رئیسجمهور آمریکا برای ولیعهد عربستان سعودی در فضای عدمقطعیتهای جهانی و منطقهای طنین انداز شد؛ جایی که امنیت و سرمایه به یکدیگر پیوند خورد و نقطه تعادل جدیدی را در روابط چنددههای ریاض و واشنگتن پایهگذاری کرد. محمد بنسلمان در شرایطی با دستورکار اصلی امضای یک پیمان دفاعی غیرحزبی، خرید جنگندههای نسل پنجم و بازآرایی روابط چنددههای ریاض و واشنگتن در بستر شکافهای چندقطبی با منطق اقتصاد سیاسی بینالمللی راهی کاخ سفید شده که مولفه امنیت نقش کلیدی برای پروژه چشمانداز 2030 این کشور بازی میکند.
در این چیدمان، بنسلمان دو هدف اصلی اقتصادی و امنیتی با تاثیر و تاثر ژئوپلیتیک را دنبال میکند که خروجی آن به شکل دریافت تضمینهای ملموس، نقش مهمی در تعمیق روابط با دولت جمهوریخواه و غلبه بر پروندههای باز در روابط دو کشور، در نظام منطقهای و در سطح جهانی دارد.
کلانمحور «امنیت»
در فرآیند تغییرات نوظهور بینالمللی در کلانرقابت چین و آمریکا، چشمانداز امنیت منطقهای برای عربستان سعودی جایگاه تعیین کنندهای در روند محاسبات داخلی ریاض دارد. اقتصاد پسانفت وابستگی معناداری به مساله ثبات سیاسی دارد که جز از رهگذر امنیت پایدار تامین نخواهد شد. عربستان خواهان تعهدات روشنتر و قابلاتکاتری از واشنگتن است. تجربه حمله به تاسیسات آرامکو در 2019، حملات پهپادی علیه امارات در 2022و حمله اسرائیل به دوحه در 2025، این احساس را در ریاض تقویت کرده که حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس بهتنهایی ضمانت کافی ایجاد نمیکند و واشنگتن باید برای متحد خود تضمینهای معتبرتر به شکل امضای یک پیمان دفاعی، قرار دادن عربستان بهعنوان متحد غیرناتویی و خرید جنگندههای F35 بدهد. اما از آنجا که توافق دفاعی رسمی نیازمند تصویب سناست و در شرایط پیچیده کنونی عملی به نظر نمیرسد، سعودیها به دنبال یک توافق دفاعی دوجانبهاند که چارچوبی پایدار برای همکاری نظامی ایجاد کند و وابسته به تغییر دولتها نباشد.
متقابلا برای آمریکا نیز دادن تعهدات الزامآور بر بستر سیالیت بحران در خاورمیانه که میتواند پای ترامپ را به جنگی دیگر در خاورمیانه بکشاند، در این مقطع در دستورکار نیست؛ اما برای متوازن کردن سرمایهگذاری عربستان در اقتصاد آمریکا، یک گام رو به جلو محسوب میشود. با این حال همانگونه که درباره قطر نیز پیشتر انجام شد، قرار دادن عربستان و قطر بهعنوان متحدان غیرعضو ناتو، آمریکا را ملزم به ورود به جنگ نمیکند، این صرفا یک اتحاد است که همکاریهای دفاعی را تسهیل میکند.
پیشرانی به نام «اقتصاد»
تاکید بر مولفه امنیت صرفا هدف نیست، بلکه یک پیشنیاز برای چشمانداز اقتصادی است. سعودیها از این واقعیت آگاهند که برای تبدیل شدن به یک اقتصاد پیشرفته، باید برندهای بزرگ و بازیگران اصلی فناوری، انرژی، صنایع پیشرفته، بهداشت و سرگرمی را به کشور وارد کنند. اقتصاد در این سفر نه یک موضوع جانبی، بلکه محور اصلی معماری روابط جدید آمریکا - عربستان است. ریاض خود را در آستانه یک جهش تاریخی میبیند و برای آن به فناوری، امنیت و سرمایهگذاری پایدار نیاز دارد. سعودیها اکنون نسبت به گذشته جاهطلبتر، جسورتر و مطالبهگرتر ظاهر شدهاند و از واشنگتن انتظار دارند بهعنوان شریک راهبردی در این تحول اقتصادی مشارکت کند، نه صرفا متحد امنیتی سنتی باقی بماند.
واقعیت این است که چشمانداز 2030 و راهبرد تحول اقتصادی عربستان بهطور مستقیم بر روابط این کشور با آمریکا و سایر قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهای اثر گذاشته است. عربستان در تلاش است وابستگی تاریخی خود به نفت را کاهش دهد و به یک اقتصاد مبتنی بر فناوری، صنعت، نوآوری و خدمات پیشرفته تبدیل شود. در این چارچوب، حوزه کلیدی همکاری در حوزه هوش مصنوعی و فناوریهای پیشرفته برای سعودیها اولویت دارد. عربستان برای تحول اقتصادی، ایجاد مراکز داده و پرورش سرمایه انسانی در زمینه AI نیازمند دسترسی قابلپیشبینی به فناوری و شرکتهای آمریکایی است؛ موضوعی که در دولتهای اخیر با محدودیتهای صادراتی آمریکا مواجه شده است. متقابلا آمریکا نیز منافع اصلی در این همکاری دارد؛ جلوگیری از چرخش عربستان به سمت چین در حوزه فناوری و هوش مصنوعی، جلوگیری از وابستگی ریاض به تکنولوژی آسیای شرقی، حفظ نقش دلار و همکاریهای بانکی در سرمایهگذاریهای سعودی و اطمینان از اینکه بازتعریف اقتصاد منطقه با محوریت آمریکا و نه رقبا انجام شود.
تاثیر و تاثر امنیت و اقتصاد از ژئوپلیتیک منطقهای و جهانی
پیوند دو مولفه و نقطه تعادل بین این دو محور متاثر و همزمان تاثیرگذار از و بر ژئوپلیتیک سیال منطقهای و جهانی است. در مولفه ژئوپلیتیک میتوان سفر بنسلمان را از سه منظر تبیین کرد. بازتعریف امنیت منطقه با محوریت یک توافق جدید آمریکا-سعودی تا ریاض بتواند نقش قدرت منطقهای باثبات را بازی کند. دوم ایجاد موازنه جدید در برابر تهدیدهای نوظهور، آن هم نه با جنگ، بلکه با ترکیب بازدارندگی، دیپلماسی و بازسازی کانونهای بحران در منطقه (یمن، سوریه، لبنان و عراق). سوم استفاده از پرونده فلسطین برای مهندسی نظم سیاسی جدید در خاورمیانه که در آن ریاض نقش بازیگر جهتدهنده را ایفا کند و واشنگتن شریک اصلی ریاض در موضوع عادیسازی عربستان و اسرائیل باشد. البته این طرح از زمان دولت بایدن بر مبادلهای بزرگ بنا شده بود: توافق دفاعی آمریکا-عربستان در برابر عادیسازی روابط ریاض و تلآویو همراه با بستهای اقتصادی و امتیازات برای فلسطینیها. اما جنگ غزه و شرایط انسانی آن، قیمت سیاسی عادیسازی را برای سعودیها افزایش داده است. ریاض در طول دو سال گذشته این استدلال را مطرح کرده که عادیسازی روابط تنها در صورتی پیش میرود که اسرائیل از غزه خارج شود و به مسیر تشکیل کشور مستقل فلسطینی تعهد دهد؛ شرایطی که حداقل با کابینه کنونی نتانیاهو ممکن نیست.
چشمانداز
سفر محمد بنسلمان به واشنگتن به رویدادی تعیینکننده بدل شده است. تصمیم جنجالی ترامپ برای فروش F35 تنها به تایید یک معامله محدود نخواهد شد؛ بلکه تصویر برتری هوایی در خاورمیانه در دهه آینده را ترسیم میکند. از دید بخش عمدهای از تصمیمگیرندگان آمریکایی و اسرائیلی برتری کیفی منبعی است که باید در گذر زمان حفظ شود، بهویژه در منطقهای که توازن ائتلافها میتواند در چند سال، یا حتی چند ماه، دگرگون شود. این جنگنده منبعی برای قدرت امنیتی، دیپلماتیک و راهبردی است؛ نه فقط در سطح ملی، بلکه در توازن قدرت منطقهای گستردهتر. از این منظر دریافت این جنگندهها اگر طبق جدول زمانی موردنظر سعودیها عملی شود - که البته تردیدها درخصوص آن هم فراوان است-، دستاورد بزرگی برای بنسلمان با دلالتهای معنادار برای خاورمیانهایها خواهد بود.
کوتاه سخن آنکه رهاورد سفر محمد بنسلمان به واشنگتن و دیدار با ترامپ امضای یک پیمان دفاعی دوجانبه غیراتحادی اما تا حدی الزامآور است. این توافق برای ریاض از دو جهت حیاتی است: مقابله با تهدیدهای سنتی و نوظهور و ایجاد ثبات برای سرمایهگذاریهای غولآسای اقتصادی تا 2030. در این رهگذر پیام ریاض به واشنگتن در ضیافت شام اینگونه طنینانداز شد: بدون تعهدات امنیتی ملموس، اقتصاد مطلوب و مدنظر ترامپ شکل نمیگیرد.
بازار ![]()