سه شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۴

اقتصادی

دکترا گرفتن در ۸۳ سالگی با نیروی شگفت‌انگیز نیاز به تغییر

دکترا گرفتن در ۸۳ سالگی با نیروی شگفت‌انگیز  نیاز به تغییر
پیام آذری - خراسان / یک پژوهشگر معماری به یکی از مسن‌ترین افرادی تبدیل شده که از دانشگاه لیورپول در مقطع دکترا دانش آموخته شده‌است؛ چطور می‌توان در این سن‌وسال هم پیشرفت ...
  بزرگنمايي:

پیام آذری - خراسان / یک پژوهشگر معماری به یکی از مسن‌ترین افرادی تبدیل شده که از دانشگاه لیورپول در مقطع دکترا دانش آموخته شده‌است؛ چطور می‌توان در این سن‌وسال هم پیشرفت کرد؟ 
حس نیاز به تغییر، یکی از بنیادین‌ترین تجربه‌های انسانی ا‌ست که در تمام مراحل زندگی، از نوجوانی تا کهن سالی، خود را به شکلی متفاوت نشان می‌دهد. اما در میان سالی و سالمندی، این احساس نه از سر هیجان و میل به تجربه نو، بلکه اغلب از دلِ مواجهه با معنای زندگی، مرگ‌اندیشی، بازنگری در دستاوردها و بازآفرینی هویت سر برمی‌آورد. جان هریسون، پژوهشگر 83 ساله‌ای که پس از دهه‌ها مستندسازی در هیمالیا تصمیم گرفت دکترای معماری‌اش را بگیرد به یکی از مسن‌ترین افرادی تبدیل شده که از دانشگاه لیورپول دانش آموخته شده است. او جمله‌ای ساده اما عمیق بعد از کسب این مدرک گفت: «نیاز به تغییر داشتم، پس همه‌چیز را رها کردم و به سفر رفتم». این احساس نیاز به تغییر، گویی برشی از روان‌ آدمی ا‌ست؛ همان نیرویی که در میان سالی و سالمندی می‌تواند ما را از رکود و روزمرگی نجات دهد یا اگر به درستی هدایت نشود، به بحران، فرسودگی یا انتخاب‌های ناپخته منجر شود.
 ​​​​​​​
آن روی نیاز به تغییر
نیاز به تغییر، اغلب حاصل سه لایه‌ درونی است: الف) تعارض‌های هویتی: در نظریه‌ اریک اریکسون، دوره میان سالی(40 تا 65 سال) با چالش «زایندگی در برابر رکود» مشخص می‌شود. افراد در این دوره تلاش می‌کنند معنایی ورای خود بیابند: انتقال تجربه، خلق چیزهایی ماندگار یا پرورش دیگران. اگر این نیازها ناکام بمانند، نوعی خلأ و رکود شکل می‌گیرد که به‌صورت نیاز به تغییر یا ترک وضعیت فعلی تجربه می‌شود.در سالمندی نیز، طبق نظریه‌ اریکسون، فرد با دوگانه‌ «تمامیت من در برابر نومیدی» روبه روست؛ جایی که زندگی گذشته مرور می‌شود و فرد می‌پرسد: «آیا زیسته‌ام به آن‌گونه که می‌خواستم؟» اگر پاسخ منفی باشد، نیاز به تغییر (ولو دیرهنگام) و بازتعریف هویت رخ می‌دهد. ب) انگیزش‌های وجودی: در روان‌شناسی اگزیستانسیال نیاز به تغییر اغلب از رویارویی با چهار حقیقت بنیادین وجود می‌آید: مرگ(محدود بودن زمان زندگی)، آزادی(مسئول بودن برای انتخاب‌ها)، تنهایی وجودی، فقدان معنا. وقتی فردی مانند هریسون حس می‌کند «چیزی کم است» یا زندگی‌اش دچار تکرار شده، این انگیزه اگزیستانسیال برای معنا، او را به سوی انتخاب‌های جدید سوق می‌دهد. ج) مغز، عادت و نوگرایی: از منظر نوروسایکولوژی هم مغز انسان تمایل به «نوگرایی» دارد، به‌ویژه در افرادی که سطح بالاتری از دوپامین دارند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که احساس رضایت و امید به آینده در سالمندان نوگرا و فعال (مانند یادگیری زبان جدید یا ادامه تحصیل) بیشتر از افرادی‌ است که صرفاً بازنشسته شده و زندگی ایستا دارند.
بازار
چرایی اوج‌گیری حس تغییر در میان سالی و سالمندی
نقطه‌عطف‌های زندگی عبارت اند از بازنشستگی، ازدواج یا طلاق فرزندان، مرگ همسر یا دوستان، بیماری یا حس پایان یافتن یک فصل از زندگی. این رخدادها محرک‌هایی قوی برای بازنگری هستند. کاهش نقش‌های اجتماعی قبلی: فرد دیگر نقش شغلی، والدینی یا مراقبتی سابق را ندارد و در جست وجوی نقشی تازه برای معناست. افزایش آگاهی از مرگ: زمان، محدود شده است. این آگاهی اغلب محرکی قوی برای ایجاد تغییرات است: از بازگشت به دانشگاه تا تغییر سبک زندگی، مهاجرت یا آشتی با گذشته.
چگونه این نیاز را درست هدایت کنیم؟
1 تولد دوم
حس نیاز به تغییر اگر در خلأ معنا یا با شتابزدگی هدایت شود، می‌تواند منجر به تصمیمات آسیب‌زا شود. اما اگر با آگاهی، حمایت روانی و بازنگری در ارزش‌ها همراه باشد، می‌تواند راهی برای «تولد دوم» باشد. از خود بپرسید: «چه چیزهایی در زندگی برایم واقعاً معنا دارد؟»
2 مشورت با مشاور یا روان‌درمانگر
مشاوران می‌توانند کمک کنند تا مشخص شود این میل به تغییر، یک «گریز از وضعیت فعلی» است یا یک «حرکت به سوی چیزی ارزشمند».
3 آزمایش کوچک، پیش از تغییر بزرگ
مثلاً پیش از مهاجرت، یک سفر کوتاه، پیش از تغییر شغل، تجربه داوطلبانه یا پیش از بازگشت به تحصیل، شرکت در یک دوره آزاد.
4 پذیرش زمان به‌عنوان عامل محدود اما مؤثر
سالمندی به‌معنای پایان توانمندی نیست، اما واقع‌بینی درباره انرژی، منابع و زمان باقی‌مانده، می‌تواند کمک کند تغییرات به‌صورت هدفمند، نه هیجانی، اتفاق بیفتد. گریگوری پیرلمان، ریاضی‌دان گوشه‌گیر که پس از حل یکی از دشوارترین مسائل ریاضی، دنیای علم را ترک و زندگی ساده‌ای در انزوا آغاز کرد. ناتانائیل برندِن که در 60 سالگی مسیر درمانی‌اش را تغییر داد و تمرکز را بر «حرمت نفس» گذاشت. نیاز به تغییر، نشانگر زنده‌بودن روان است. چه در 40 سالگی، چه در 83 سالگی، انسان تا زمانی که می‌پرسد «آیا چیزی را باید تغییر دهم؟» هنوز در مسیر رشد است. اگر این پرسش‌ها با خودآگاهی، واقع‌بینی و حمایت عاطفی همراه شوند، نه‌تنها خطرناک نیستند، بلکه می‌توانند شروع فصلی تازه و پربار در زندگی باشند. نظریه رشد روانی-اجتماعی اریک اریکسون یکی از دقیق‌ترین و انسانی‌ترین چارچوب‌ها برای فهم تحولات روانی در طول زندگی ا‌ست و اتفاقاً به‌خوبی می‌تواند رفتار و احساساتی مثل «نیاز به تغییر در میان سالی و سالمندی» را توضیح دهد.


نظرات شما