پیام آذری - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
زهرا طیبی| یک اصل اساسی در کنش سیاسی استاندارد و چهارچوبدار حزبی، حفظ رویکرد حمایتی از دولتمردان و سیاستمدارانی است که جریان و حزب سیاسی مربوطه در به قدرت رسیدنشان، نقش داشته است. نمایش این حمایت تنها محدود به مواقعی نیست که اقدام مثبتی از جانب کارگزاران منسوب به آنها صورت میگیرد، بلکه در هنگامه بروز بحرانها یا حتی خطاها، ضرورت تداوم این حمایت بیشتر به چشم میآید. جبهه اصلاحات اما بیش از دیگر احزاب و جریانات سیاسی برخلاف این مشی عمل کرده است. درحالیکه دولت موردحمایت آنها در قدرت حضور دارد، کمیته سیاسی اصلاحات در نامهای به سیدمحمد خاتمی از لزوم «کنارهگیری اصلاحطلبی از قدرت» گفته است. این جنس رفتار در جریان اصلاحطلبی کمسابقه نیست. اصلاحطلبان بعد از حمایت از حسن روحانی در سالهای 92 و 96 و پس از آنکه دولت با چالشهای ریز و درشتی مواجه شد بهجای حمایت و پذیرش خطاها با دولت فاصلهگذاری کرد و دولت مستقر را از دایره و حمایت اصلاحطلبی خارج کرد. فاصلهگذاری با دولتها، زمانی که آنها به بنبست میخورند و پای پذیرش هزینه میرسد، عادت اصلاحطلبی است. شاید باید ریشه اصلی ناامیدی جامعه از اصلاحطلبان را در همین رویکرد فرصتطلبانه اصلاحات جستوجو کرد؛ چراکه دیگر برای اقشار مختلف جامعه آشکار شده اصلاحات، حتی هزینه اقداماتی را که خودش در آن دخیل بوده گردن نمیگیرد. شاید بهترین انتخاب برای جلباعتماد مردم و تبدیل ناامیدی به امیدواری، تمرین مسئولیتپذیری در جریان اصلاحطلبی و بهویژه جبهه اصلاحات باشد.
وقت تغییر پارادایم؟
رئیس دولت اصلاحات پنجشنبه در نامهای به بیستویکمین مجمععمومی کنگره انجمن اسلامی مدرسین، اظهاراتی را در مورد عملکرد دولت مطرح کرد و در یککلام گفت انتظارات موردنظر او در حوزه معیشتی برآورده نشده است. کمیته سیاسی جبهه اصلاحات هم در پاسخ به این نامه نوشت که «اصلاحطلبی نیازمند تغییر رویکرد و پارادایم کنشگری است» و در ادامه نوشت راهپیداکردن معنا و اثر تازه در جناح اصلاحطلبی، فاصله گرفتن از مشی قدرتمحور به جامعهمحور است و اصلاحطلبی باید از «انتظار برای گشایش از بالا به ساختن ظرفیت اجتماعی و فرهنگی از پایین برود.» حرکت جریان سیاسی به نفع مطالبات و خواستههای مردم، فینفسه اقدام مثبت و روبهجلویی محسوب میشود؛ اما باید به این گزاره هم توجه کرد که این موضوع در چه بستر و شرایطی مطرح میشود؟ جبهه اصلاحات با این استدلال که «در سطوح رسمی فرصت گفتوگو محدود است؛ اما هنوز امید در جامعه زنده است» و با بیان اینکه «مردم ممکن است از اصلاحطلبان ناامید شده باشند؛ اما هنوز از اصلاح بهعنوان راه دست نکشیدهاند.» مدعی است اصلاحات باید از قدرت فاصله بگیرد و به سمت مردم حرکت کند. این استدلال و نگاه حاوی چند خطا و اشتباه راهبردی است.
1- بازگشت به مردم، استراتژی شعاری و ناموفق
اشاره جبهه اصلاحات به لزوم بازگشت به جامعه تازگی ندارد. در دوران پس از ناآرامیهای پاییز 1401 جبهه اصلاحات مشابه این موضوع را مطرح کرد؛ عملاً راهبرد خیابان را بهجای صندوق مطرح کرد و با این استدلال که مشارکت سیاسی و انتخابات نمیتواند مطالبات مردم را برآورده کند، مدعی شد به سمت جامعه مدنی حرکت خواهد کرد. در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی هم بیانیهای صادر کرد و گفت اصلاحات هیچنظری در مورد انتخابات ندارد؛ اما اصلاحات با همین رویکرد، در جریان انتخابات سال 1403 وقتی شرایط را برای حضور و نقش آفرینی جبهه اصلاحات مناسب دید با تمام قوا به میدان آمد و از نامزد اصلاحطلب حمایت کرد. مشابه این رویکرد در جریان انتخابات در سال 92 هم رخ داد، اصلاحطلبان بعد از تجربه انتخابات 88 ترجیح دادند از نامزدی حمایت کنند که اقبال بیشتری برای ریاستجمهوری دارد، به همین خاطر هم بهجای حمایت از عارف از حسن روحانی حمایت کردند. علاوه بر همه این موارد، اظهارنظر تازه جبهه اصلاحات در چند ماه باقی مانده تا انتخابات شورایشهر مطرح میشود، آنهم در موقعیتی که اصلاحطلبان به این موضوع تأکید داشتند همه احزاب اصلاحطلب، ذیل جبهه اصلاحات در انتخابات مشارکت میکنند. با انتشار این بیانیه این سؤال به وجود میآید که آیا اصلاحات دوباره سمت تحریم و عدم مشارکت در انتخابات خواهد رفت؟ و اساساً چنین چیزی شدنی است؟ ذکر این نکته ضروری است اصلاحطلبان حتی در شرایطی که از راهبرد بازگشت به جامعه مدنی صحبت میکردند هم اقدام ویژه و چشمگیری به جز بیانیه صادرکردن از خود نشان ندادند.
2- فاصلهگذاری بهجای حمایت
بیانیه اصلاحات در شرایطی منتشر میشود که دولتی که در رأس قدرت قرار دارد، منسوب به جبهه اصلاحطلبی است و تحتحمایت اصلاحات بوده است. اگرچه اصلاحات در موارد مختلف سعی کرد با دولت فاصلهگذاری کند؛ اما قابلانکار نیست که جبهه اصلاحات، صراحتاً از کاندیداتوری مسعود پزشکیان حمایت و او را بهعنوان نامزد جبهه اصلاحات معرفی کرد. نکته مورد توجه آنکه این اقدام، درست بعد از تحریم انتخابات مجلس اتفاق افتاد و جبهه موضع قبلی خود را نقض کرد. با این حال اصلاحات همچنان بر مدار فاصلهگذاری با دولت حرکت میکند. صحبت از تغییر پارادایم و رویکرد در اصلاحطلبی و بازگشت به مردم در چهارچوب همین فاصلهگذاری قرار میگیرد. در واقعیت هیچ جریان چهارچوبدار و استخوانداری در شرایطی که دولت مستقر تحت حمایت آنها مشغول به کار است از بازگشت به مردم صحبت نمیکند؛ چراکه این اقدام معنایی جز پشت کردن و طرد دولت ندارد. آنچه اصلاحطلبان انجام دادند هم معنایی جز این ندارد، جبهه اصلاحات که از همان روزهای ابتدای شروع دولت تلاش کرد تا جای ممکن هزینه حمایت از دولت را کاهش دهد. حالا و در شرایطی که کار برای دولت دشواریهای بیشتری پیدا کرده، بهجای حمایت از دولت، مسیر فاصلهگذاری و طرد دولت را پیش گرفته است. گویی اساساً هیچزمانی حمایتی از دولت و شخص پزشکیان در میان نبوده است. بلایی که اصلاحطلبان بر سر حسن روحانی آوردند هم از این جنس بود، در شرایطی که اصلاحطلبان در کارزارهای انتخاباتی از شخص روحانی حمایت کردند، آن هم به این دلیل که میدانستند شانس پیروزی دارد؛ اما زمانی که دولت با چالشها و مشکلات درونی و بیرونی مواجه شد با او و دولتش فاصلهگذاری کردند.
3- قانون تداوم طلبکاری اصلاحطلبی
برخلاف آنچه جبهه نشان میدهد اصلاحات در هر کارزار انتخاباتی رویکردی مشخص و تکراری دارد. در آستانه هر انتخابات و با برآورد احتمالی اینکه در انتخابات پیروز نمیشود یا گزینههای آنها مورد تأیید قرار نمیگیرد، «روغن ریخته را نذر امامزاده میکنند» انتخابات را به اسم آنکه میخواهند، کنار مردم بمانند، تحریم میکنند؛ اما به محض آنکه شرایط را برای حضور و مشارکت در انتخابات مناسب ببینند برای حضور در ارکان قدرت، تعلل نمیکنند، حالا این مشارکت چه نیابتی محقق شود، چه با حمایت مستقیم از نامزد اصلاحطلبان. نکته عجیبتر آنکه وقتی بخشی از اصلاحطلبان در ارکان قدرت قرار میگیرند، جبهه اصلاحات بهجای عبور از موضع طلبکارانه و قرارگرفتن در موضع پاسخگو، همچنان رویکرد سابق خود را حفظ میکند و بهجای حمایت، لیستی از بایدونبایدها برای کارگزاران موردحمایت ردیف میکند و اگر محقق نشود، بلافاصله علم انتقاد از دولت را بلند میکند. این رویکرد در دوران فعالیت دولت چهاردهم از جانب اصلاحات بروز و ظهور داشته، جبهه با این رویکرد عملاً از پذیرش مسئولیت اقدامات منفی دولت تحت حمایت آنها، شانه خالی میکند و ضمن انتقاد از دولت ساختارهای محدود در حکمرانی را عامل وضع موجود میداند. امری که نشان میدهد اصلاحطلبان دچار تناقضی ساختاری در نسبت با کنشگری سیاسیاند؛ زمانی که خارج از قدرت قرار دارند برای ورود به قدرت به هر ریسمانی چنگ میزنند؛ اما زمانی که به قدرت میرسند برمبنای اصل گردن نگیری و به علت برآوردهنشدن توقعات فانتزی، تبدیل به اپوزیسیون دولت میشوند و فشاری دوچندان بر دولت وارد میکنند.
4- مسئولیتپذیری را تمرین کنید
روح حاکم بر صحبتهای رئیس دولت اصلاحات نیز به همین موضوع تأکید دارد، خاتمی با بیان آنکه انتظارات مردم برآورده نشده و با انتقاد از دولت، به دنبال حفظ ژست انتقادی خود در مورد حکمرانی است. مجموع این موارد نشان میدهد جبهه اصلاحات درگیر آسیبی عمیقتر و ریشهایتر است تا بتواند با تغییر پارادایم و بازگشت صرف به مردم آن را حل کند. رویکردهای فرصتطلبانه اصلاحات باعثشده جبهه علیرغم شعارهای ظاهری، رویکردی فرصتطلبانه داشته باشد و هر زمانی که منافعش را در معرض تهدید دید بلافاصله تغییر رویکرد دهد تا در امان بماند، در حال حاضر نیز باز این زخم دهان باز کرده، جبهه اصلاحات بهجای آنکه مسئولیت حمایت از دولت را بپذیرد و پای نقاط قوت و ضعف آن بایستد، شروع به فاصلهگذاری با دولت کرده است. این رویکرد تکراری از نگاه مردم و افکار عمومی پنهان نمانده. شاید بتوان یکی از علل اصلی ناامیدی مردم از جریان اصلاحات را در همین عدم پذیرش مسئولیت جستوجو کرد. شاید یکی از پارادایمها و رویکردهایی که اصلاحطلبان میبایست تغییر دهند، تمرین مسئولیتپذیری و فاصله گرفتن از فرصتطلبی صرف است، شاید بهتبع این تغییر رویکرد هم اقبال جریانات سیاسی همسو به آنها بیشتر شود هم اعتماد از دست رفتهشان برگردد.
بازار ![]()