پیام آذری - مشاور و معلم دلسوز دبیرستان شمس تبریزی ناحیه پنج تبریز، نمونهای درخشان از اراده و ایمان است. او اگرچه از نعمت بینایی محروم است، اما هیچگاه اجازه نداده این محدودیت، مانعی در مسیر زندگیاش باشد.
به گزارش اداره اطلاعرسانی و روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی، زندگی خانم فریده بیو، داستانی از صبر و تلاش است. در حالی که مسیر تحصیل برایش دشوارتر از بسیاری از ما بود، او با پشتکار فراوان در نهضت سوادآموزی تحصیل کرد، مدارج علمی را یکی پس از دیگری پیمود و امروز نهتنها مشاوری آگاه و مهربان برای دانشآموزان است، بلکه الگویی زنده از امید و انگیزه برای همهی کسانی است که در مسیر زندگی احساس ناتوانی میکنند.
او در کنار موفقیتهای شغلی و تحصیلی، در زندگی مشترک خود نیز با درک، عشق و مهربانی، تصویری زیبا از یک زندگی موفق ساخته است.
خانم فریده بیو ثابت کرده که محدودیتها تنها در ذهن ما وجود دارند؛ اگر دل روشن باشد، هیچ تاریکیای توان خاموش کردن آن را ندارد.
میگوید در روزگار کودکی که کم بینا بودم، نوشتههای درشت نوشته شده با ماژیک را میدیدم و خیلی به درس خواندن علاقهمند بودم، اما شرایط تحصیل در مدرسه عادی را نداشتم، همراه خواهرم به مدرسهاش میرفتم و چنین فکر میکردم که همه مثل من میبینند و مثل من هستند، اما کم کم فهمیدم که نه من با بقیه فرق دارم.
این خانم روشندل سرنوشت تحصیلیاش را شرح میدهد و با قدردانی از بانی تحصیلش، میگوید: آشناییام با خانم کبری محمدی که معلم بود و تشویقها و راهنماییهای او باعث شد تا دوران ابتدایی را از کلاسهای نهضت سوادآموزی شروع کنم و با وجود محدودیتهای زیاد در رفت و آمد و با توجه به ترددمان در یکی از روستاهای اطراف تبریز، دوران متوسطه اول را در دبیرستان عادی و دوره متوسطه دوم را در دبیرستان مردانی آذر گذراندم و شوق به تحصیل باعث شد تا وارد دانشگاه شوم و تحصیلاتم را تا مقطع ارشد ادامه دهم.
خانم بیو با چالشها و محدودیتهای بسیاری در مسیری که تا بحال طی کرده، مواجه شده است؛ مانند نبود معلم و استاد رابط یا کتابهای دانشگاهی چند صفحهای که باید گویا میشدند و چاله چولههای راه، اما ارادهای پشت این همه مشکل و ندیدنها بود که فریده را روز به روز به روشنایی برخاسته از چشم دل سوق داد و او که روزی حسرت درس خواندن و نوشتن و بازیهای بچه مدرسهایها را میخورد، حالا خودش گوش شنوای دانشآموزان دبیرستان شمس تبریزی ناحیه پنج تبریز است.
او از نگاه جامعه به نابینایان و معلولان انتقاد کرده و میگوید: ما معمولا دیده نمیشویم با نادیده گرفته میشویم، اما من خواستم ثابت کنم که نشد، نداریم و بعد از ادامه تحصیلم به استخدام آموزش و پرورش درآمدم. اما شانس من این بود که همکارانم و به خصوص مدیر مدرسهمان، خانم سلیمی، باورم کردند و نگرانی از بابت انجام وظایفم و چگونگی رفت و آمدم ندارند.
اتاق خانم مشاور روشندل به روی دانشآموزان استثنایی با نیازهای ویژه باز است و نگاه او به ندیدن را میتوان به چیزی جز زیبایی ندیدن اسطوره صبر، حضرت زینب شباهت داد. او میگوید: وضعیت من میتواند مایه دلگرمی و امیدی برای بسیاری از دانشآموزانی با وضعیت مشابه خودن یا دارای معلولیت باشد و ای بسا خیلی از آنها وضعیت بهتری دارند. پیام من این است که هرگز ناامید نشوید، من ناامید نشدم و به عقب برنگشتم و نابینایی را مانع و مشکل ندیدم.